• وبلاگ : 
  • يادداشت : واكنش كوچك زاده به اظهارات رفسنجاني
  • نظرات : 0 خصوصي ، 1 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + بيلي 

    آقاي کوچک زاده! مجلس بزرگان در اوين است

    مي خواهيم اينجا هر بار تب هواي اهالي سياست را اندازه گيري کنيم و هفته اي يک بار خطاب مان به يک نفر مشخص باشد. اما قرار نشد که اين نفر حتما از دايره بزرگان و تصميم گيران و انديشمندان و خوش فکران باشد. گاه مي شود از کوچک ها و پياده نظام ها هم ياد کرد و با اندازه گيري تب سياسي آنان به اين تحليل رسيد که چه کساني با چه اندازه و قواره اي در کجاي مرکز تصميم گيري کشور ايستاده اند. مي شود از آدم هاي کوچک شروع کرد و خلاء حضور آدم هاي بزرگ را با آسيب شناسي رفتار و گفتار آنان کنکاش کرد.

    جناب آقاي کوچک زاده ! متاسفانه خطاب اين هفته شماييد که دو دوره لباس نمايندگي مجلس برتن کرده ايد و به عنوان نماينده مردم تهران بر کرسي مجلس هفتم و هشتم نشسته ايد. هر کس بسته به گامي که بر مي دارد نام خود بزرگ مي کند اما نام کوچک زاده آنگاه بزرگ بر صفحه رسانه ها نشست که يقه خبرنگار شرق را در مجلس گرفت و اگر نبود وساطت خبرنگار پارلماني آفتاب يزد، بيش از اين هم زور بازو به رخ مي کشيد و رقيب نحيف را در خانه مجلس به زمين مي زد. اصحاب رسانه در مجلس شاهد بودند که کوچک زاده جسارت کرد تا آلوده ترين دشنام را بر زبان جاري سازد اما وسعت آلودگي آن کلام چنان بود که هيچ رسانه اي جسارت ثبت آن را نداشت و جاي آن، ترکيب آشناي سه نقطه در صفحه گذاشته شد تا مخاطب خود حساب کار دستش بيايد که از خانه ملت و از سوي وکلاي ملت هر آنچه بر زبان مي آيد الزاما مناسب انتشار نيست.

    امسال در آستانه روز خبرنگار، کوچک زاده باز دهان گشود و در يک مناظره اي که فارس گزارش آن را نوشت چنين گفت: در بين خبرنگاران افراد فاسدي هستند كه متاسفانه براي خشنودي دبير خود مطالبي را منتشر كرده و با آبروي افراد بازي مي‌كنند.

    اين استدلال کوچک زاده نماينده اي است که نامش به بضاعت ادب اش تعريف شده است. ورنه کيست که نداند در هرجامعه و قشري، فساد بيداد مي کند اما اينکه کسي چنين زود به زود دفتر و دستک زير بغل بزند و اينجا و آنجا برود و عنان و افسار کلمات رها کند و هر آنچه از دهان خارج شد را به حساب تحليل و نظر بگذارد آنگاه واضح است که بايد دنبال ريشه اين همه کينه رفت و ديد صاحبان قدرت از کجا زخم خورده اند که در برابر هر تيربوني اين همه بي تابي مي کنند و به تسويه حساب هاي شخصي روي مي آورند تا ميدان قدرت را به ميدان تخليه روحي و رواني خود بدل کنند.

    اين روزها خبرنگاراني را مي شناسيم که اگر نهادهاي امنيتي و نظامي اعم از موازي و غير موازي با بلدوزر هم از روي خانه شان رد شوند و قندان به سمت شان پرتاب کنند و گازشان هم بگيرند، باز ممکن نيست به شيوه کوچک زاده ها سخن بگويند، اين روزها خبرنگاراني با ادبيات و استعدادهاي درخشان در زندان هستند. محمد قوچاني، احمد زيدآبادي، عيسي سحر خيز و باقي کساني که خبررساني کرده اند و اينک از بند ??? اوين گهگاهي خبري کوتاه از زنده بودن و سلامت شان به خانواده ها مي رسد. اين روزها خبرنگار ها به همراه همسران شان در زندان هستند، مسعود باستاني و مهسا، ژيلا بني يعقوب و بهمن احمدي امويي، اين روزها مجلس کساني در زندان گرم است که سيلي به گوششان هم اگر بزني زبان آلوده آلوده دشنام نمي کنند و خشم خود جز در نقد دستهاي آلوده اي که سيلي به آنها زده خالي نمي کنند. اين روزها مجلس ادب داران بزرگ در اوين برگزار است و مجلس کوچک زاده گان نيز در بهارستان. شگفتا که شما بهار و قدرت و آزادي را يکجا داريد اما باز هم از ظاهر و کلامتان پيداست که تا چه اندازه از کوره در رفته و خشمگين هستيد و دهان باز نکرده صورتتان سرخ مي شود تا جمعي را فاسد بخوانيد و فحش حواله شان کنيد. در مقابل، حال و هواي خبرنگاراني که زندگي شان در اسارت شماست و شب نشيني شان مزه مزه کردن کلماتي است که بازجوها براي اعتراف فردايشان سرو کرده اند، هزگز به آشفتگي و پريشاني شما نيستند. محمد قوچاني و احمد زيدآبادي را در برابر شما تصور مي کنم که اگر گلو پاره شود از خشم و صورتتان آتش بگيرد از سرخي خشم و يا مثل هم انديش ديگرتان دنداني هم به شانه سحرخيز نشان دهيد، با اطمينان مي گويم که به جاي مقابله به مثل، با تعجب به صورت برافروخته شما نگاه مي کنند تا راهي براي آرام کردن تان بيابند. همين محمد عطريانفر که براي همه ما خانه به دوشان خانه خبر، پدري کرده است را ببينيد، دوستان شما در زندان خانه خراب اش کرده اند و گودي چشم هايش گواه ويراني دل اش بود، اما تا ديد دل شما و اهالي قدرت به مشتي اعتراف خوش است همان را هم از شما دريغ نکرد و حالا همه تعجب ما هم از همين است که شما، خانه خبرنگاران را که پلمپ کرده ايد، دوستان ما را يا از خانه رانده ايد يا در خانه به حبس کرده ايد، ديگر اين همه بي تابي و بي قراري و پريشاني تان براي چيست؟

    جناب کوچک زاده ! سهراب مي گويد بد نگوييم به مهتاب اگر تب داريم، اين روزها کساني که بعد از يک تقلب بزرگ، آدم کشته و سردخانه و زندان شان هم پر شده از جنازه هاي ما، ديگر فصل آن رسيده که يک گوشه آرام بنشينند و بر اعصاب شان کمي مسلط باشند و پيروزي شان را جشن بگيرند اما چه شده که پيروزهاي ميدان انتحابات که همه معترضان را بيمار مي دانند اين روزها خودشان تب کرده اند و مدام به همه بد مي گويند؟ از شما که گذشته و با اين همه بي قراري و عصبانيت قادر به قضاوت نيستي اما کودکاني که فردا تاريخ کشورشان را ورق مي زنند، خودشان قضاوت مي کنند که چرا در فصل سياست ورزي اصولگرايان مدعي اخلاق، مجلس آدم هاي بزرگ، در بند ???اوين است و مجلس ??? نفره بهارستان جاي کوچک زاده اي همانند شماست که عنان زبان هم به سختي دارد تا چه رسد به....