انقلابى هاى «تاکسیدرمى» شده
نوشتارى از مهدى کلهر، مشاور امور اطلاع رسانى و رسانه رئیس جمهورى
در میان نامزدهاى ریاست جمهورى دولت نهم به غیر از دو نفر که به لحاظ سنى و سوابق جزو نسل اولى هاى انقلاب اسلامى محسوب مى شدند بقیه را مى توان یا از آخرین نسل اولى ها یا بهتر بگوییم نسل دومى به حساب آورد. به غیر از یکى دو نفر از نامزدهاى نسل دومى ، بقیه خود را اصولگرا مى دانستند. صدا و سیما جهت حضور جدى مردم درانتخابات ریاست جمهورى در سال1384 طبق یک برنامه از پیش طراحى شده، ساعاتى را براى ارائه برنامه هاى نامزدهاى ریاست جمهورى دولت نهم تخصیص داد و براى جذاب تر شدن برنامه ها، تعدادى میزگرد یا مناظره با نمایندگان نامزدها (یک هفته قبل از هررأى گیرى) تدارک دید. در این برنامه ها افرادى به نیابت از کاندیداى موردنظر، در برابر سایر نمایندگان نامزدها قرار مى گرفتند. البته در برخى از اوقات نیز نامزد ریاست جمهورى به دلایلى از جمله دست نیافتن به یک مناظره کننده هم خط، هم سلیقه، هم فکر و یا... از صندلى مربوط به خود استفاده نمى کرد که این امر، یکى دوبار براى دکتر احمدى نژاد اتفاق افتاد. دراین شب ها نماینده یکى از نامزدهاى اصولگرا که چهره اى انقلابى و با سوابق مشهور به انقلابى بودن داشت، در برابر مناظرکننده مقابل خود اظهار داشت: «قرار نیست که هر 25سال یک بار انقلاب کنیم!...» خود این نماینده نیز که از آخرین نسل اولى ها و یا از اولین نسل دومى ها محسوب مى شود، سال ها به عنوان یک چهره حرفه اى انقلاب اسلامى در مسندهاى مختلف مدیریتى و به خصوص در عرصه اندیشه و قلم کوشیده و پوشیده و تراشیده!! بود. نگارنده این سطور، جمله «قرار نیست هر 25 سال یا هر از 8سال ... انقلاب کنیم!» را از زبان نماینده آقاى هاشمى رفسنجانى در اولین مناظره از دور دوم انتخابات ریاست جمهورى شنید و متناسب با آن پاسخى را ارائه کرد اما شنیدن آن جمله در هفته اول انتخابات از زبان یکى از هم سن و سالان ، برایم بسیار سؤال برانگیز مى نمود به ویژه آن که بنده سال ها این فرد را به عنوان مفسر و مدافع انقلاب اسلامى مى شناختم که نمایندگى یکى از انقلابیون نامدار را برعهده داشت .
|
|
البته جا دارد به این نکته اشاره کنم که آقاى هاشمى رفسنجانى در آخرین برنامه تبلیغاتى خود در دور دوم، اظهارات نمایندگان خویش را به عهده نگرفت و مسئولیت آن اظهارات را به خود آنان مربوط دانست. اما معانى و پیام هاى بسیارى که در پشت این شعار به ظاهر صلح جویانه، به ظاهر متواضعانه، به ظاهر عذرخواهانه، به ظاهر حکیمانه یا به ... وجود داشت، مرا به فکر فرود برد و بیش از هر چیز دیگرى، ذهنم را به خود مشغول کرد، به خصوص که شبیه این اظهارنظر، قبل و حتى در دور دوم انتخابات و بعدها در جراید و مصاحبه ها منعکس شد و در کانون توجه قرار گرفت .
آیا منظوراین دوستان این بودکه انقلاب اسلامى آمد و تمام اتوبانهاى نیمه کاره را مسدود کرد؟! آیا سدهاى ناتمام را رها کرد؟! آیا نیروگاه هاى برق را از کار انداخت؟! آیا حروف الفبا را عوض کرد؟! آیا اعداد اعشارى را مثلاً به دوازده تایى (مثل فرانسه) تبدیل کرد؟! آیا ساختمان هایى که قبلاً ساخته شده بود ، ویران ساخت یا برعکس، ساخت و ساز و پیشرفت در تمام رشته هاى علوم را با جدیت پى گرفت و به پیش برد؟
سؤالى جدى پیش رویمان بود، چرا پیام دشمن از زبان دوستان انقلاب تکثیر مى شود؟!
آیا این دوستان، انقلاب را معادل شورش و بلوا و آشوب قلمداد کرده اند؟ آن هم کسانى که در تمام لحظات انقلاب، چه در مبارزات داخلى و چه در مبارزات خارج از کشور،
پا به پاى انقلاب حضور داشتند و خود را مدعى انقلاب مى دانند.
همین افراد بارها و بارها در سخنرانى ها و مقالات تصریح کرده بودند که انقلاب اسلامى با تمام انقلاب هاى جهان متفاوت است چرا که هرگز اقدام به انتقام، کشتار، تلافى کور و خشمگینانه نکرد درحالى که در سایر انقلاب هاى جهان حداقل تلافى یک به یک و چشم به جاى چشم ، منصفانه ترین نوع انتقام یا عادلانه ترین نوع اجراى قصاص و تقاص است. این درحالى است که در برابر صدها هزار شهید، جانباز، مفقود، شکنجه دیده، تعداد اعدامى هاى رژیم سابق حتى به پانصد نفر نیز نمى رسد. تنها برخى از سران و شکنجه گران که خون ده ها و بلکه صدها نفر را به گردن داشتند قصاص شدند. اساس این انقلاب بر اصل پیروزى خون بر شمشیر استوار بوده است. این تفاوت آشکار را تمام جهان و بلکه دشمنان این انقلاب نیز باور داشته و اذعان کرده اند که این انقلاب، انقلاب شمشیر نیست، بلکه انقلاب مظلومیت و تسلط بر قلوب انسان ها است و به همین جهت بوده و هست که براى انحراف اذهان عمومى در جهان، یک اسلام آمریکایى یعنى اسلام تروریستى، خشن و طالبانیستى ساختند و ترفندها و توطئه هاى پى درپى خویش را به جایى رساندند که نه فقط همین دوستان، بلکه مرحوم مغفور، خواجه حافظ شیراز هم مى داند که القاعده هویتى آمریکایى و صهیونیستى دارد.
آیاهمین دوستان نبودندکه قبل ازانقلاب وسال ها پس ازانقلاب، تشیع را انقلابى ترین مکتب و اصیل ترین مذهب براى انقلاب مى خواندند؟
آیا سال ها در شعارها از زبان مردم شنیده نمى شد «تا انقلاب مهدى نهضت ادامه دارد» ، «خدایا، خدایا تا انقلاب مهدى از نهضت خمینى محافظت بفرما» و هنوز هم در دعاها و شعارهاى مردم از خدا طلب نصر بر رزمندگان اسلام نمى شود؟ آیا منظور مردم از این دعا که «خدایا، خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار»، این بود که خداى ناکرده حضرت امام (ره) انقلاب اسلامى را رها کرده و یک کشور ضد انقلاب یا غیرانقلابى را تحویل حضرت ولى عصر (عج) بدهد؟!
آیا همین نسل اولى ها و نسل دومى ها نبودند که راجع به مزیت هاى اسلام و به خصوص شیعه، جوشش مداوم آن وانطباق اسلام عزیز با مسائل ومشکلات روز وعدالت جویى و عدالت خواهى مستمر، سخن گفتند و کتاب و مقاله نوشتند؟ آیا همین دوستان نبودند که شیعه را ، حقیقت جو و عدالت خواه و نه مصلحت اندیش و سازشکار مى خواندند و شعار مرگ بر سازشکار را سر مى دادند.
آیا همین دوستان نبودند که در سخنرانى هایشان مى گفتند هر چه داریم از عاشوراى حسینى است و «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» که هر روز عاشوراست و هر سرزمینى کربلاست و ظلم ستیزى و عدالت خواهى جوهره شیعه است و هر کسى در صحنه است باید حسینى باشد و با ظلم و ظالم بستیزد و هرکس در صحنه نیست باید فریاد عاشورا را به گوش دیگران برساند و کارى زینبى کند وگرنه یزیدى است؟ و آیا همین دوستان نبودند که مى گفتند معنى انتظار آن نیست که در گوشه اى بنشینید و ذکر و ورد بخوانید و بگذارید ظالمان هرچه مى خواهند بر سر مظلومین بکوبند؟ بلکه معنى انتظار ستیز عملى با ظالمان، اجراى عدالت و نیل به عزّت و حکمت است.
آیا همین دوستان نبودند که قبل و حتى سال ها پس از انقلاب وقتى زیباترین واژه سیاسى یا حتى مقدس ترین واژه را از آنان طلب مى کردى از انقلاب اسلامى نام مى بردند. تداعى این واژه براى آنان تداعى نسیم رحمت، نور، عزت، امنیت، استقلال، آزادى و جمهورى اسلامى بود چنانچه امام بزرگوار (ره) گفته بود: انقلاب اسلامى «انفجار نور بود» و به حقّ که جهان ظلمت زده را روشن کرده است.
چه بلایى به سر این انقلاب یا انقلابى هاى دیروز آمده بود که مشفقانه!! مى فرمودند «قرار نیست هر 25 سال یک بار انقلاب کنیم. همان یک بار براى ...» و چه شده بود که این فرمایش از زبان بعضى از نمایندگان اصولگراها خارج شد.» این سؤال برایم مطرح شد که این کاندیداى اصولگرا به چه اصلى پاى بند است؟ آیا آنها به اصل انقلاب اسلامى وتداوم آن تا انقلاب مهدى (عج) و هم چنین آیاتى نظیر آن که «خداوند سرنوشت هیچ قومى را بدون تغییر در نفس و نفوس آنان تغییر نخواهد داد» یا «خداوند منت نهاده و وعده فرموده تا مستضعفین را وارث زمین گرداند» پایبندند؟آیا همین دوستان آیات شریفه قرآن کریم را درباره قوم بنى اسرائیل در مقابل فراعنه باور ندارند که اگر بنى اسرائیل پس از وارث زمین شدن، استکبار بورزند براساس اصل ثابت ولایتغیر خداوندى، توسط مستضعفین بعدى به زیر کشیده شده و عمارت را به دیگران خواهند پرداخت؟ آیا این دوستان خودشان را وارثان مطلق و بلامنازع زمین یافته اند که دستور «انقلاب بس» صادر مى کنند!! یا شاید بر این باورند که مصداق عباد صالح و مخلصین خداوند هستند؟! آیا این دوستان مسیر رشد و تکامل تاریخ را به انتها رسیده مى دانند؟!
آیا ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا انقلابى صورت بگیرد وهزاران هزار شهید، جانباز، آزاده و... اقشار آسیب پذیر برجاى بماند تا آنها سرکار بیایند و به حکومت برسند و دستور انقلاب بس صادر کنند؟!
آیا انقلابى با پشتوانه ده ها هزارسال نهضت انبیا(ع)، صلحا، علما، شهدا و... به انجام رسید تا دوستان به جاى خدمت و اداى دین به مردم، به حکومت مشغول شوند و به رتق و فتق امور دوستان و خانواده هاى محترم و اقوام بپردازند و دیگر ... مردم پاک، شجاع و ایثارگر بیایند شاه و شاهنشاهى را به زیر بکشند و حماسه هاى 15 خرداد، 19 دى، 17 شهریور، 21 و 22بهمن و... را با خون خود رقم بزنند و این دوستان آهسته، آهسته بر مسند قدرت بنشینند و بگویند حالا دیگر انقلاب و انقلابى گرى بس است. همان نمایش نامه و تئاتر ابوذر کافى است. لطفاً ابوذر بازى در نیاورید و دیگر....!! یا بگویند: بعضى ها مرز جدّى و بازى را نمى فهمند!! انقلاب و انقلابى گرى به درد فیلم و سریال مى خورد که در کنار خانواده محترم در برج هاى آن چنانى بنشینى و براى نمایشنامه و نمایش ابوذر کف بزنى نه براى ابوذرهاى امروزى در گوشه و کنار جهان!!
و یا به زبان حال بگویند! چه مى شد اگر ما در همین مقام کیف و کیفیت، کم و کمیت، مال و منیت و... مى ماندیم؟ آیا نمى شود در همین نقطه مطبوع و مطلوب بقیه را نگاهداشت. چقدر خوب مى شد اگر بقیه را در همین شرایط «فریز» یا «تاکسیدرمى» مى کردیم. تاکسیدرمى بیانگر حیوان یا پرنده اى است که از تن و جان تهى است. نه مى بیند و نه مى شنود، زاد و ولد نمى کند و هیچ تحرکى هم ندارد. او یک مرده و بلکه از یک مرده هم کمتر است. چون یک مرده به چرخه طبیعت مى پیوندد وتبدیل به کود مى شود واز اوگیاهان مى رویند و... . اما یک پرنده خشک شده یا «تاکسیدرمى» شده تنها یک دروغ و یک نشانى گمراه کننده است. سال هاست که دشمن درونى و دشمن بیرونى انقلاب اسلامى ، تعدادى از انقلابى ها را «تاکسیدرمى» کرده بود و به جاى این که درون آنها را از کاه پر کند ، از اسکناس هاى آلوده به میکروبهاى فراوان، پرکرده است ، چشم هاى انقلابیون تاکسیدرمى شده را از ینگه دنیا و از بهترین شیشه ها و پلاستیک هایى ساخته اند که گرچه براق و زیباست ولى هرگز نه مى بیند و نه...
این جمله که «قرار نیست هر 25 سال یک بار انقلاب کنیم و...» از یک حقیقت نورانى و پویا نیز خبر مى داد و آن این که همین موافقان وضع موجود وحداکثر موافقان اصلاحات آمریکایى و یا ... از هر نوع آن... مى دانستند که خیل عظیمى از مردم طالب انقلاب در درون نظام هستند و نسبت به شعار اصلاحات و حرکت هاى لاک پشتى یا حلزونى خسته شده اند و خواستار یک دگرگونى واقعى و جدى در سطح مدیریتى کشور هستند وحالشان از اصلاحاتى که پیام اصلى آن بى توجهى به مشکلات، معضلات مردم و نارسایى هاى فزاینده کشور و اصالت دادن به گفتمان توسعه و مشارکت مدنى !! بود به هم مى خورد . مردم از شنیدن جملات نامفهومى مانند به زودى برنامه ورود به اصلاحات را پس از آن که بحران آفرینان بگذارند! به بحث نخبگان مى گذاریم!! و پس از هم اندیشى درباره اصل گفتمان!! راجع به برنامه هاى ورود به اصلاحات!! و انطباق با برنامه هاى جهانى گفتمان!! راجع به اصلاحات جامعه مدنى در تمام کشورهاى در حال توسعه و...!! به ستوه آمده بودند و این در حالى بود که این دوستان با اظهار شرمندگى باز هم مى خواستند به مردم بگویند: «آسوده بخوابید که ما بیداریم!...» . چند سالى را مردم صبر کرده بودند ولى از اصلاحات ... خبرى نشد. بعدها معلوم شدکه اساساً دولت اصلاحات که در ابتدا شدیدترین انتقادات را، حتى خارج از عرف روزنامه اى و مطبوعاتى به صورتى گسترده علیه دولت قبلى مطرح مى کرد و چهره هاى شاخص انقلاب و خود انقلاب را نشانه مى گرفت ، در آخرین روزها ، خود را ادامه دهنده راه همان دولتى معرفى کرد که در هفت، هشت سال پیش، او را به شدت مورد انتقاد و یا حتّى اعتراض و ... قرار داده بود.
|
|
این پیام تخریبى و امیدستیز که «قرار نیست هر 25 سال یک بار .... » ناخواسته به حقیقتى برآمده از روحیه ملت بزرگ و انقلابى ایران اشاره مى کرد . گرچه با تکرار این پیام تخریبى مى خواستند از بروز روحیه انقلابى نسل دوم و سوم جلوگیرى کنند اما در لایه زیرین این پیام تضعیفى و تخریبى، این حقیقت نیز نهفته بود که ملت ایران ، هنوز هم انقلابى است و زیرپوست سال هاى غفلت زدگى، دلزدگى و دلمردگى هاى ناشى از ... هنوز انقلاب اسلامى پویا و زنده است و به همین جهت بود که دشمن از طرق مختلف و نیز از راه هاى گوناگون و حتى با چند واسطه از زبان انقلابى هاى دیروز مى خواست این حس پویاخواهى و زایش طلبى را خفه کند.
تکرار این جمله از گوشه و کنار و با ادبیّات مختلف از زبان چند صدایى ها!! گرچه با هدف سرکوب حس عدالتخواهى و عدالت گسترى صورت مى گرفت اما نشان از یک حقیقت امیدبخش داشت و آن این که ، ملّت ایران از سازشکارى و زدوبندها و تعارفات سیاسى خسته شده و از فرصت سوزى و بى عملى و بى تحرکى مسئولین جانش به لب آمده است . مردم انتظار داشتند که مسئولین اصلاح طلب کشور با تلاش صادقانه و مجدانه و برپایه اصول روشن و درخشان انقلاب اسلامى و در راستاى اصلاحات واقعى ، دست به عمل و تحرک بزنند ، اما با تلخکامى شاهد آن بودند که فرصت ها یکى پس از دیگرى به تعارفات یا نشانى غلط دادن ها مى سوزد و ازدست مى رود.
مردم خواستار یک دگرگونى جدّى و شجاعانه در بطن نظام مبتنى بر اصول و آرمان هاى انقلاب اسلامى هستند و با همین رویکرد در سوم تیر 1384 ، شجاعانه و با اراده اى مصمم وارد عرصه انتخابات ریاست جمهورى شدند. بر ماست تا این پیام را فراموش نکنیم و صندلى هاى قدرت و حفظ آن، ما را نیز سرگرم خود نسازد و فرصت هاى خدمت را که سریع تر از ابرها از کف مى روند از دست ندهیم. این انقلاب متکى به هیچ فرد؛ گروه یا قشرى نیست. این انقلاب خدایى است و متعلق به تمام مستضعفین و عدالتخواهان است. باید مراقب باشیم ، موزه داران و نمایشگاه داران عرصه سیاسى در جهان ، ما را «تاکسیدرمى» نکنند.
یادمان باشد قبلاً انقلابیون الجزایر، مصر و... را «تاکسیدرمى» کرده اند. بدون درد و بدون ناراحتى، با یک بیهوشى آرام و شاعرانه و حتى افتخارآمیز. این شیوه «تاکسیدرمى» کردن انقلابیون و یا فرزندان آنان، مربوط به یکى دو قرن اخیر نیست ، بلکه این شیوه بسیار قدیمى شیطان در طول تاریخ است که همواره با کمک مزد بگیران شیطان در عرصه هاى داخلى و خارجى به انجام رسیده است.
رد پاى انقلابیون تاکسیدرمى شده فراوانى را درتاریخ مى توان جست . عمر ابن سعد فرزند سردار بزرگ «قادسیه» سعد ابن ابى وقاص از جمله این افراد است که در برابر فرزند گرامى على (ع) و فاطمه (س) ، یعنى حسین بن على (ع) و امام المسلمین ایستاد و با رذیلانه ترین، خبیثانه ترین و وحشیانه ترین شیوه ها، بزرگ ترین، تلخ ترین و سیاه ترین جنایت تاریخ را بوجود آورد.
هر لحظه و هر روز باید به خودمان رجوع کنیم و مراقب باشیم که درونمان را از پوشال ها و کاه ها پر نکنند ، حتى اگر پوشال ضدعفونى شده باشد!! چه برسد به دلارها و یوروهاى مملو از میکروب و... که بوى تعفّن آن خانه و جامعه و تاریخ را پر خواهد کرد و باز باید به خاطر بسپاریم که با دیدن هر پرنده درحال پرواز یا نشسته بر صندلى هاى قدرت ، دچار خطا در تشخیص نشویم. آرام جلو برویم، ببینیم آیا حرکت مى کند؟ آیا نفس مى کشد؟ آیا مى بیند؟ آیا مى فهمد؟ یا او هم «تاکسیدرمى» شده است و اگر چنان بود ، به او دل نبندیم بلکه یک جوجه ضعیف تازه پا را بر او ترجیح دهیم زیرا آن جوجه روزى پرواز خواهد کرد ولى یک پرنده «تاکسیدرمى» شده هرگز. او یک نشانه گمراه کننده است.