بازگشت انقلاب به مسیر اصلى
گفت وگوى روزنامه ایران با دکتر علیرضا على احمدى رئیس کمیته برنامه ریزى و امور راهبردى ستاد انتخاباتى دکتر احمدى نژاد:
« از نگاه توده مردم و طرفداران واقعى انقلاب ، جنبش سوم تیر، یک جریان اصیل، تاریخى، ریشه دار و توفنده است» این تحلیل دکتر علیرضا على احمدى، رئیس دانشگاه پیام نور از انتخابات سوم تیر 84 است.او که عضویت هیأت علمى دانشگاه علم و صنعت ایران و معاونت این دانشگاه را نیز در کارنامه خویش دارد، معتقد است دکتر احمدى نژاد شناخت خوبى از احزاب و تشکل ها دارد و نمى خواهد محدودیت هاى محافل سیاسى دامنگیر جریان اداره مملکت شود. دکتر على احمدى که یکى از یاران نزدیک دکتر احمدى نژاد در کوران رقابت هاى انتخابات ریاست جمهورى نهم و رئیس کمیته برنامه ریزى و امور راهبردى ستاد انتخاباتى وى بود در گفت وگو با «ایران» به بررسى و تبیین تحولات تعیین کننده اى پرداخت که مردم با رأى حماسى خود در سوم تیر آن را از فرد منتخب خویش مطالبه کردند.
آقاى دکتر! عده اى در تحلیل خود پیرامون انتخابات سوم تیر آن را یک «پدیده» مى دانند و برخى هم یک «اتفاق». تحلیل شما از این انتخابات چیست؟
از این که این فرصت را در اختیارم گذاشتید تشکر مى کنم و امیدوارم نکاتى که در این فرصت محدود بیان مى شود مفید واقع شود. به نظر من انتخابات سوم تیر ماه، پدیده اى بود در امتداد حرکت تاریخى ملت ایران که 14 قرن سابقه دارد و نیز حرکتى بود براى بازگرداندن انقلاب اسلامى به مسیر اصلى.
جریان مردمى که از سال 42 به رهبرى حضرت امام خمینى(ره) شروع شده بود و تحقق اسلام ناب محمدى(ص) را هدف خود مى دانست، در سالیان اخیر دچار گرد و غبارها و انحرافاتى شده بود و مردم ما در انتخابات سوم تیر این فرصت را پیدا کردند که گرد و غبارها را کنار بزنند و جریان را به مسیر اصلى با شفافیت بیشتر برگردانند. برخى خواص در چند دوره اخیر انتخابات ریاست جمهورى و مجلس از طریق جریان هاى سیاسى سعى در کنترل رأى مردم و هدایت آن به سمت دلخواه خود داشتند. اما در جریان انتخابات ریاست جمهورى دوره نهم، این خواص، کنترل و نفوذ خود را از دست دادند و آنچه در ضمیر واقعى مردم بود به عرصه آمد و خود را نشان داد. بار دیگر توده هاى مردم متدین و انقلابى، مسیرى را که سالیان سال همراه آن بودند، اما دچار انحرافاتى شده بود شفاف کردند و جریان اصلى دوباره ادامه پیدا کرد. بنابراین از حیث توده مردم و طرفداران واقعى انقلاب اسلامى، 3 تیر یک جریان اصیل، تاریخى، ریشه دار و توفنده اى است که در حال حاضر در سفرهاى استانى دولت نیز تداوم قابل لمس است. در سفرهاى استانى که همراه دولت در بطن مردم قرار مى گیریم، به خوبى مى بینیم که جریان اصلى انقلاب در کشور کمافى السابق مسیر اصلى خود را طى مى کند و مردم با همان روحیه مذهبى و انقلابى کاملاً در صحنه هستند و این روحیه در استقبال ها کاملاً محسوس است.
پس از نگاه کلان، انتخابات سوم تیر تداوم همان جریان مردمى و همان جریان اسلام ناب محمدى(ص) است که استمرار دارد و به دنبال آن، یکى از سربازان امام خمینى(ره) و مقام معظم رهبرى، مدیریت اجرایى کشور را به دست گرفته و مى بینید که به چه نحوى در زندگى مردم کشور تأثیرگذار است.
فى الواقع، دیدگاه شما این است که همان روند تکاملى انقلاب ادامه دارد؟
یقیناً همین طور است.
منظور شما از کنترل خواص بر فضاى سیاسى کشور قبل از سوم تیر چیست؟
خواص به دلیل این که در چند دوره اخیر فضاى سیاسى کشور را کنترل کرده بودند، هنگامى که دیدند پدیده اى که شکل گرفته، خارج از آن چیزى است که طراحى کرده اند (چون انتخاب آقاى احمدى نژاد از سوى مردم مسأله اى نبود که جریان هاى سیاسى قبلاً پیش بینى کرده باشند.) لذا اردوگاه هاى سیاسى به تلاطم افتادند. نظم آنها به هم ریخت و مردم اراده واقعى خود را نشان دادند و نتیجه آن انتخاب چهره خدمتگزار مردمى بود که مردم در شهردارى تهران نمود کارهاى ایشان را دیده بودند.
تنها کاندیدایى که هیچ اشاره اى به شعارهاى قبلى نظیر توسعه سیاسى و... نداشت، آقاى احمدى نژاد بود. حتى در شعارهاى برخى از کاندیداهاى مطرح جریان اصولگرا به نوعى رنگى از شعارهاى گذشته دیده مى شد، اما آقاى احمدى نژاد با رویکرد و ادبیات و گفتمان جدیدى آمد. فکر مى کنید در جامعه چه اتفاقى افتاد که مردم از آن فضا و گفتمان گذشته برگشتند و به شعارهاى احمدى نژاد روى آوردند؟
در شکل گیرى رفتارهاى اجتماعى عوامل مختلفى دخیل است. در انتخابات نهم دکتر احمدى نژاد حرف هایى زد که محرومان و دردکشیده هاى جامعه به خوبى درک مى کردند و بیشترین مخاطبان جزو پابرهنگان بودند. البته حرف هاى آقاى احمدى نژاد حرف جدیدى نبود، بلکه فقط ایشان توفیق داشت که حرف هاى امام خمینى (ره) را دوباره مطرح کند.
مردم به دلیل این که سالیان سال حرف هاى امام (ره) را شنیده بودند و با دل و جان پذیرفته بودند، وقتى دیدند شخصیتى آمده که به زبان خودشان حرف مى زند و مطالبات و خواسته هایى که از امام (ره) آموخته را مطرح مى کند، دل هاى آنها به هم گره خورد. به اضافه این که مردم از ظاهرسازى ها و حرف هایى که براى زندگى آنها خاصیتى ندارد و تکرارى است خسته شده بودند. وقتى یک نفر نداى فطرت آنها را یادآور شد، مجذوب شدند. نیروهاى مخلص جامعه، وقتى این ندا را شنیدند همه به تکاپو افتادند. نیروهایى بودند که الزاماً عضو تشکل ها نبودند و در حصار گروه ها و احزاب قرار نداشتند، اما اینها دیدند یک نفر از جنس خودشان پیدا شده، حرف براى گفتن دارد. آمدند و کمک کردند و یک شبکه مردمى خیلى زودتر از ستادهاى انتخاباتى در سراسر کشور شکل گرفت. آوازه عملکرد دکتر احمدى نژاد در شهردارى تهران هم در بسیارى نقاط کشور پیچیده بود. از طرف ستاد انتخابات آقاى احمدى نژاد به روستایى دورافتاده در استان چهارمحال و بختیارى رفتیم که در زمستان باید با هلى کوپتر به آنجا رفت. مردم آنجا آقاى احمدى نژاد را مى شناختند. یا براى تبلیغ به خوزستان رفته بودیم. خواستیم برخى از صفات احمدى نژاد را براى آنها بگوییم، دیدیم افراد دکتر احمدى نژاد را به خوبى مى شناختند و نیازى به معرفى ایشان در آن جمع نبود. بنابراین یک جریان مردمى که فطرت آنها مورد خطاب قرار گرفته بود و آقاى احمدى نژاد را مظهر خواستهاى خود یافته بودند، خود جوش به تکاپو افتادند و سراسر کشور داراى جلوه ها و اطلاع رسانى هاى خاص خود شد. علاوه بر فعالیت هایى که رسماً از طرف ستاد انجام مى گرفت، علماى قم و تعداد محدودى از جریان هاى سیاسى تشکیل ستاد داده بودند و همراهى مى کردند. تمام این ها دست به دست هم داد و آن چیزى شد که نمود آن را در آراى مردم دیدیم و در سفرهاى استانى نیز ملاحظه مى کنیم.
درباره محیط ستاد انتخاباتى آقاى دکتر احمدى نژاد صحبت کنید. براى مردم جذاب است که بدانند تفاوت محیط ستاد آقاى دکتر احمدى نژاد با دیگر ستادها در آن زمان چگونه بود؟
ویژگى عمده ستاد آقاى احمدى نژاد حضور پرشور جوانان از قشرهاى مختلف بود. فضاى ساده و صمیمانه اى وجود داشت. اوصاف و خبرهایى از ستادهاى دیگر داشتیم، اما اصلاً در این ستاد از این خبرها نبود. عمدتاً غذا نان و پنیر بود که از پول توجیبى اعضاى ستادها تهیه مى شد.
اغلب خود مردم هزینه کردند و الان هم ادعایى ندارند که ما چنین خرجى کردیم و کسى دست ما را نگرفت و پستى به ما نداد. فضا هم بسیار معنوى بود. امید و اتکا تنها به خدا بود. دو روز قبل از رأى گیرى مرحله اول انتخابات براى کار شخصى به خیابان انقلاب رفته بودم، تلفن همراهم زنگ خورد و بنده خدایى بود که مى گفت سفارش هایى دارد. گفت به بچه ها سلام برسانید و بگویید دعاى کمیل بخوانند و صبح جمعه دعاى ندبه را بخوانند و با وضو سرصندوق ها بروند و به خواست خداوند نتیجه لازم را خواهید گرفت و...
واقعاً احساس مى کردیم همه عوامل دست به دست هم داده که این اتفاق به ثمر برسد. خدا هم کمک کرد و جریان به سرانجام مطلوب رسید.
با توجه به پراکندگى جمعیت و وسعت زیاد کشور و حاکم بودن دیدگاه هاى مختلف، به هر حال از نظر مادى و معنوى براى یک فعالیت سیاسى در این حجم، نیازمند یک انسجام هستیم، از نظر مادى ستاد را به چه صورت اداره مى کردید؟
آقاى دکتر احمدى نژاد به شدت سفارش داشتند اگر وسع مالى تان رسید براى تبلیغ کاغذى چاپ کنید. اگر مقدور نبود این کار را انجام ندهید. حتى کار به جایى رسید که بچه ها به صورت رنگ آمیزى روى دیوار و دست نویس شعارها را مى نوشتند و پخش مى کردند. آقاى احمدى نژاد حتى از چاپ عکس رنگى اکراه داشتند. بعضى ها خودشان کارهایى در خارج از ستاد انجام دادند و عکس هاى رنگى چاپ کردند ولى آقاى احمدى نژاد این کار را قبول نداشتند و مى گفتند صحبت هایى که مى شود را اگر انعکاس دهید مناسب تر است. مى گفت در شرایطى که مردم دچار مشکلات روزمره خود هستند درست نیست که هزینه هاى سنگین تبلیغاتى انجام دهید. البته اگر کسى هم مى خواست ناپرهیزى کند پولى وجود نداشت.
در نظرسنجى هاى مختلفى که در ایام انتخابات از رسانه هاى رسمى منتشر مى شد، معمولاً دکتر احمدى نژاد در رتبه هاى بالا قرار نداشت. آیا وقتى این نظرسنجى ها به دست شما مى رسید موجب یأس و ناامیدى شما نمى شد. تحلیل اعضاى ستاد از این نظرسنجى ها چه بود؟
من خودم شخصاً درباره همه کاندیداها تحقیق کردم و به این جمع بندى رسیدم که تنها آقاى احمدى نژاد است که در این برهه از انقلاب مى تواند خواسته هایى را که فکر مى کنیم باید محقق شود و ارزش هایى که مؤمنان و جامعه اسلامى دنبال آن هستند مى تواند محقق کند. با این دیدگاه براى ما تکلیف بود که در صحنه باشیم. دکتر احمدى نژاد هم از هیچ کس دعوت نکرد که شما بیایید و این کار را انجام دهید. هر کس آمد و به مجموعه وصل شد، خودش آمد. دلیل این کار دکتر احمدى نژاد این بود که بدهى به کسى نداشته باشد. لذا براساس تحلیل خود و به صورت تکلیفى ایستاده بودیم.
البته ما با تحقیقاتى که انجام دادیم شک کردیم که واقعاً آن آمارها نظرسنجى باشد. این ها را نظرسازى مى دانستیم. خودمان نظرسنجى کردیم و دیدیم آقاى احمدى نژاد در خیلى از موارد نفر اول یا دوم است.
با چه ساز و کارى نظرسنجى ها را انجام دادید؟
از معلمان و نیروهایى که در شهرستانها داشتیم کمک گرفتیم. در هفته آخر با وجود همه آن نظرسنجى ها تقریباً براى همه مسجل بود که آقاى احمدى نژاد بالا مى آید. همین امر منجر شد به این که چهارشنبه قبل از انتخابات، آقاى چمران بیانیه اى به حمایت از دکتر احمدى نژاد امضا کردند. در حالى که قبل از آن احتیاط مى کردند و موضع علنى نمى گرفتند اگرچه عملاً به دوستان کمک مى کردند.
برنامه نداشتن براى قرار گرفتن در جایگاه کلان کشور از جمله انتقادهایى است که به آقاى احمدى نژاد وارد مى کردند. این اتهام چقدر واقعى بود؟
من وقتى آقاى احمدى نژاد شهردار شدند در نقش مشاور ایشان در مدیریت برنامه ریزى شهرى بودم. به پیشنهاد دکتر احمدى نژاد برنامه 5 ساله شهردارى تهران را شوراى شهر تصویب کرده بود. کار برنامه ریزى شهردارى شروع شد و من مسئول طراحى کلان پروژه هاى برنامه ریزى کلان شهر تهران از سوى شوراى شهر تهران شدم و افرادى از پژوهشگاه ها و دانشگاه هاى مختلف قرارداد بستند که کارهایى را انجام دادند. مثلاً برنامه ریزى راهبردى شوراى شهر، برنامه ICT شهر تهران، برنامه یکساله شهر تهران و برنامه اى که وزارت مسکن با شهردارى مشترکاً دنبال مى کردند که توسعه کالبدى شهر تهران بود. درحال حاضر هم با افرادى که طراحى پروژه ها را به اتمام نرسانده اند تسویه نشده است و برخى از آن برنامه ها در شوراى شهر جدید در حال بررسى است. پس آقاى احمدى نژاد از زمان شهردار شدن روحیه برنامه ریزى داشتند. هیچ یک از شهردارهاى قبل از دکتر احمدى نژاد با این گستردگى و عمق، کار برنامه ریزى شهرى را دنبال نکرده بودند و در زمان ایشان چشم انداز و برنامه سالیانه شهردارى تهران طراحى شد. همین روند توجه به برنامه را ما از پائیز 83 به صورت خودجوش همزمان با تشکیل فضاى انتخاباتى شروع کردیم. ما به طور رسمى از اوایل زمستان 83برنامه ریزى را در راستاى این که دکتر احمدى نژاد گزینه منتخب ماست جهت دادیم و از حالت انفرادى و جمع کوچک به جمع گسترده ترى تسرى دادیم. در حدى که در یک مقطع زمانى بیش از 150 نفر از متخصصان حوزه و دانشگاه و مدیران اجرایى دستگاه هاى مختلف مرتب تشکیل جلسه مى دادند. ستاد راهبردى و کمیته هاى مختلف برنامه ریزى داشتیم و برنامه ها را با توجه به رهنمودها و مواضع دکتر احمدى نژاد تحلیل مى کردیم. مواضع ایشان هم جدا از جریان اصلى انقلاب و رهنمودهاى امام خمینى (ره) و مقام معظم رهبرى نبود. به کارگیرى توان تخصصى مدیران و نخبگان در مجموعه ما منجر به کارهاى زیر شد: تشکیل سیستم هاى راهبردى و کمیته هاى زیرمجموعه آن، شناسایى مسائل استراتژیک کشور از قبیل تولید رقابتى و موانع آن، تورم لجام گسیخته، کاهش ارزش پول ملى، کاهش قدرت خرید مردم، بهره سرمایه بالا، اقتصاد شبه ربوى و نرخ بالاى ارز، بزرگ بودن دولت، پروژه هاى عمرانى ناتمام، فساد مالى و اقتصادى، عدم توازن میان درآمدها و هزینه ها، عدم رونق فعالیت کشاورزى و مشاغل روستایى و مهاجرت به شهرها، نارسایى شبکه توزیع کالا و خدمات و قاچاق کالا و خدمات، اشتغال نیروهاى متخصص و دانشگاهى، اشتغال نیروهاى غیرمتخصص در شهرستان ها و استان هاى محروم، فقدان دیدگاه منسجم مبتنى بر ارزش هاى اسلامى در حوزه اقتصادى و ...
اوایل پائیز 84 به جمع بندى رسیدیم و سپس جهت گیرى ها را مشخص کردیم.
مبارزه با فقر از طریق توانمندسازى قشرهاى آسیب پذیر امکانپذیر است. تز ما این بود که اگر مى خواهیم به عدالت برسیم باید قابلیت سازى کنیم. عدالت از طریق توانمندسازى قشرهاى مختلف جامعه از طریق دسترسى برابر به فرصت هاى آموزشى و مبارزه با فساد اقتصادى و پیشگیرى از پدیده شوم رانت خوارى و قاچاق کالا و ارز، سوء استفاده از معاملات دولتى و برخورد با مسأله حرام اندوزى، رباخوارى و نظارت بر بهره سیستم بانکى رخ مى دهد.
مطالبات مردم فهرست شد. براى بخش ها و قشرهاى مختلف کمیته هاى مختلف تشکیل شد. براساس آسیب شناسى اى که وجود داشت جهت گیرى ها مشخص شد. براى نخستین بار، برنامه اى که براى پاسخگویى به مطالبات قشرهاى مختلف مردم تهیه کردیم. جدا از بحث وزارتخانه ها، احصاى مطالبات مردم و برنامه ریزى براى آن، براى نخستین بار رخ داد.
ویرایش دوم «برنامه رجاء» در بهار 84 است. ویرایش اولش در اسفند 83 اتفاق افتاد. ما هم راهبردهاى کلان و استراتژیک را داشتیم و هم برنامه هاى بلندمدت براى قشرهاى مختلف. این ها را آماده کردیم، رسیدیم به مرحله اى که باید تدوین مى کردیم براى وزارتخانه ها و استان ها.
خب حالا وزیر و استاندارش کیست و چه برنامه اى باید داشته باشد؟ هر چه تلاش کردیم که در آن مقطع بتوانیم به جمع بندى برسیم که چه کسانى مى توانند مجرى برنامه ها باشند، دیدیم آخرش به فرد نمى رسیم. آمدیم بانک اطلاعات شایسته سالارى را ترتیب دادیم که مسئولان آن مشخص بودند. یکى یکى تحقیق مى کردیم براى تعیین وزرا و لیست ارائه مى کردیم.
این که وزراى فرهنگى و اقتصادى و حتى در رده هاى پائین تر، معاونان و مدیران کل چه کسانى مى توانند باشند، در حد گسترده اى نیروهاى حزب اللهى که در تشکل هاى مختلف بودند را راه انداختیم تا نیروهاى متعهد را براى وزارت مشخص کنند.
تا زمانى که انتخابات با عنایات الهى و رأى مردم و انتخاب نهایى آقاى دکتر احمدى نژاد برگزار شد و ما همان برنامه ها را در اختیار دولت قرار دادیم.
آیا آقاى احمدى نژاد در بحث انتخابات کار تشکیلاتى را به همان سبکى که در دموکراسى هاى غربى وجود دارد قبول داشت؟
اینجا یک پارادوکس وجود دارد. غرب وقتى دموکراسى خود را مشخص کرد، تشکیلاتى براى اجراى اهداف دموکراسى ایجاد کرد و احزاب و گروه ها جزو لاینفک دموکراسى هستند. در ایران اسلامى نیز تز ولایت مطلقه را پذیرفتیم ولى ادامه آن را درست تدوین نکرده ایم. امام خمینى(ره) به دلیل قدرت معنوى و نفوذى که داشتند و اصحاب انقلاب از شاگردان و مریدان بلافصل حضرت امام(ره) بودند، مملکت را اداره مى کردند. وقتى که جریان مى آید به نسل ها و رهبران بعدى منتقل مى شود، متفاوت مى شود و شما مى توانید برخورد اشخاص مختلف با مسأله ولایت فقیه و نحوه برخورد و رفتار آنها را ببینید و مقایسه کنید با زمان حضرت امام خمینى (ره) که آنها همه شاگردان حضرت امام (ره) بودند. اکنون اعتقاد است ولى علقه متفاوت است. لذا خلأ سازماندهى انسجام و پرورش کادرهاى سیاسى براى اداره مملکت وجود دارد. دانشگاه ها و حوزه هاى علمیه خود را براى انجام چنین کارى آماده نکرده اند.
این سؤالى است که باید به آن پاسخ دهیم که مکان تربیت این مدیران کجاست. جامعه اسلامى براى تربیت نیروها و براى این که قشرهاى مردم را سازماندهى کند باید راهبرد و ابزار داشته باشد. معتقدم سازماندهى نخبگان را لازم داریم و باید براى این که خدمات اثربخش تر باشد با سرعت و غناى لازم بتوانیم پیش ببریم این را نیاز داریم، اما دکتر احمدى نژاد این مسأله را به سبکى که منجر به ایجاد تشکیلاتى از سنخ احزاب و گروه هاى سیاسى و دموکراسى هاى غربى شود، قبول ندارد و معتقد است که مستقیم باید با مردم کار کرد.
من هم معتقدم کار مستقیم با مردم منافات با تربیت کادر ندارد. دکتر احمدى نژاد معتقد است اگر تشکیلاتى شکل بگیرد به مسائل درونى و بقاى خود فکر مى کند ممکن است و از فکر خدمت به مردم فاصله بگیرد. بنابراین بهتر است که از مزایاى آن بگذریم، و عده اى نباشند که به اصطلاح هوادار ما باشند و ادعاى حکومت کنند.
چرا دکتر احمدى نژاد با تشکیلات سیاسى به مفهوم مصطلح و امروزى آن میانه خوبى ندارد؟
در جامعه ما حتى حزب به آن مفهوم غربى هم نداریم. گروه هایى داریم که محفل هستند. نگرانى دکتر احمدى نژاد جداى از واقعیت نیست. من خودم با چپ، راست و میانه کار کرده ام و هیچ کجا من را ارضا نکرده است.
آقاى دکتر احمدى نژاد شناخت خوبى از احزاب و تشکل ها دارند و نمى خواهند محدودیت هاى محافل سیاسى دامنگیر اداره ممکلت شود. اما قسمتى که باید سازماندهى نخبگان را داشته باشد و نخبگان بتوانند به دولت کمک کنند، باید روى آن تأمل و کار بیشترى کرد. کما این که از این باب خلأهایى براى اداره کشور داریم که جاى بحثش اینجا نیست.
این هم که اظهار نگرانى براى آینده مى شود، من باور دارم که این انقلاب و کشور، حساب و کتاب و صاحب دارد و تکلیف ما شناخت وظیفه و عمل کردن به آن است.
من تکرار مى کنم که با برنامه ریزى هاى ستاد انتخابات، آقاى احمدى نژاد انتخاب نشد. خیلى ها با نداى وجدان آمدند و وقت گذاشتند و تلاش کردند که پیام را به توده مردم برسانند. دکتر احمدى نژاد رسانه اى در اختیار نداشت. روزنامه همشهرى که متعلق به شهردارى بود علیه احمدى نژاد موضع مى گرفت. ما دنبال شخصیت هایى با چهره شناخته شده بودیم که در تلویزیون براى دکتر احمدى نژاد تبلیغ کنند. یادم هست با یک نماینده مجلس قبل از دور اول تماس گرفته شد و آن شب که من به تلویزیون رفتم قرار نبود من بروم ، قرار بود ایشان برود. من در بنگاه در حال خرید ماشین بودم که تماس گرفتند و گفتند فلانى نیامد، من بدون اطلاعات و آمار به جام جم رفتم و 2 تا 3 دقیقه اول اصلاً آمادگى نداشتم، ولى با جمله این که شما بروید خیابان آسفالت کنید، غیرتم به جوش آمد و راه افتادم و بحث کردم. مى خواهم بگویم کسانى که وجهه داشتند نمى آمدند ولى وقتى ورق برگشت آمدند.
شما گفتید که آقاى احمدى نژاد قبل از انتخابات برنامه کاملى داشت و حتى براى مدیر آن دولت هم فکر شده بود، اما چرا هنگام انتخاب وزرا، رئیس جمهور آن همه با مشکل مواجه بود؟
آقاى احمدى نژاد باید کسانى را که معرفى مى کرد که مجلس به آنها رأى دهد و بدیهى است اطرافیان آقاى دکتر احمدى نژاد چهره هاى مشهورى نبودند و اگر مى خواست از اطرافیان خود به مجلس معرفى کند رأى آوردن کار آسانى نبود. ضمن این که اعضاى ستاد، توقع وزیر شدن نداشتند. آقاى احمدى نژاد با ما عقد اخوت براى این کار نبسته بود و با فراغ بال براى این که کاندیدا براى پست وزارت معرفى کنند چترى بازکردند. در جلسات راهبردى که در مجلس قدیم براى تعیین وزرا تشکیل مى شد، بنده دفترچه اى داشتم که در آن اسم وزارتخانه ها را نوشته بودیم. افرادى که از جاهاى مختلف معرفى شده بودند و نیز از بانک اطلاعاتى که از قبل آماده کرده بودیم، اسم ها را براى وزارتخانه هاى مختلف لیست مى کردیم. زمانى براى یک وزارتخانه 20 نفر افراد شناخته شده داشتیم که مى توانستند به عنوان وزیر معرفى شوند. اما دشوارى کار اینجا بود که آقاى احمدى نژاد باید از مجلس رأى مى گرفت و معلوم نبود مجلس چه میزان لیست موجود را قبول دارد. پیام هاى مختلفى داده مى شد. من که به عنوان وزیر تعاون معرفى شدم. بعد از عدم رأى مجلس، دکتر احمدى نژاد به من جمله اى گفت که بماند...
البته اگر تجربه ما بیشتر بود افراد بهترى وارد صحنه مى شدند. ما قید و بندى به جناح ها نداشتیم و کاندیداهاى مختلفى داشتیم، اما کسى که اسم او اول مى شد رقبا به صورت جهت دار او را مشکل دار جلوه مى دادند. ابتدا خیلى باز انتقادها را پذیرفتیم، ولى در ادامه هر چقدر خبر مى آمد کمتر اهمیت مى دادیم.
در مرحله دوم انتخابات ائتلاف گسترده اى علیه دکتر احمدى نژاد شکل گرفت، تخریب ها چه تأثیرى بر ستاد داشت و چه ویژگى در احمدى نژاد مى دیدند که آن قدر از آمدن او مى ترسیدند؟
طیفى که به حمایت از کاندیداى مقابل آمده بودند یک دست نبودند و انگیزه هاى مختلفى داشتند. یک عده مؤمنانى بودند که به خاطر لباس روحانیت طرفدار رقیب آقاى احمدى نژاد بودند. اخوى بنده که دکتر و طلبه است و شیوه زندگى او با کاندیداى مورد نظر تطابقى ندارد به من مى گفت، با این کار شما روحانیت از صحنه خارج مى شود.
عده اى دیگر بودند که تجربه، سابقه مدیریت و ممارست کاندیداى محترم مقابل را دیده بودند و حالا جوانى مى خواست بیاید، نگران بودند که این جوان تا بخواهد تجربه کسب کند و مدیر درجه یک کشور شود، ممکن است براى مملکت عواقب بدى داشته باشد، این وضع آنها را نگران مى کرد و نگرانى هاى خود را به ما مى گفتند و به آنها پاسخ مى دادیم که شرایط جنگ را مگر ندیدید که چطور اداره شد. مى گفتیم که دکتر احمدى نژاد درست است که لباس روحانى ندارد ولى مرید رهبرى و طرفدار ولایت فقیه هستند و راحت تر مى تواند اهداف روحانیت و نظام را تعقیب کند. اساساً از لحاظ مدیریتى هر تغییرى در جامعه موجب مقاومتى در برابر آن تغییر خواهد شد و بخشى از آن طبیعى است و وظیفه کسى که مى خواهد تغییر را مدیریت کند این است که اطلاع رسانى و رفع نگرانى کند. بخشى از آن تخریب ها هم تضاد میان تفکر اسلام و تفکر التقاطى و انحرافى کسانى بود که از انقلاب ضربه دیده و منافع آنها به خطر افتاده بود. مى دیدند فرزندى از انقلاب آمده که مصلحت اندیشى نمى کند و افکار خود را عملى مى کند، بنابراین صف کشیدند و موضع گرفتند. عده دیگر خارج از کشور بودند و مى دیدند که جریان انقلاب اسلامى روح تازه و سرعت بیشترى مى گیرد و نمى خواستند که این اتفاق بیفتد. مجموع این عوامل موجب آن موضع گیرى ها شد. اما این که آن موج تخریبى چه نتیجه اى براى دکتر احمدى نژاد داشت، اولاً مظلومیت دکتر احمدى نژاد را براى مردم روشن تر کرد. یادم هست شبى که دکتر احمدى نژاد در صدا و سیما برنامه داشتند، پشت صحنه آقاى چمران و بنده به همراه چند نفر دیگر حضور داشتیم، برق چند شهر را قطع کردند. دوستان ما از شهرستان ها تماس مى گرفتند و موضوع را اطلاع مى دادند و به دنبال آن، از طریق صداوسیما این اتفاق را اطلاع رسانى کردیم براى پیشگیرى و کسى جواب نداد. یادداشتى خدمت آقاى احمدى نژاد دادیم و ایشان هم در لحظات آخر این موضوع را اعلام کرد و این مسأله تأثیر زیادى داشت.
فضاى کلى رسانه ملى هم در حمایت از دکتر احمدى نژاد نبود. مظلومیت خاصى حاکم بود.