تصویر مترقی سروش از نقش دین در سیاست!
چندی پیش شورای روابط خارجی آمریکا گزارش مکتوبی درباره یک جریان سیاسی فرهنگی که به ترویج شکاکیت دینی، نسبی گرایی اخلاقی، مخالفت با ولایت فقیه، دفاع از رابطه با امریکا و ترویج رویکرد سکولاریستی و غربگرا در ایران می پردازد و مورد حمایت سیاسی و مالی نیز قرار دارد، برای کاخ سفید و سازمانهای اطلاعاتی و مطالعاتی ایالات متحده تهیه کرد و در مقدمه آن، معاون وقت وزیر خارجه آمریکا از تقویت این جریان، که وی آن را جریان نواندیشی و روشنفکری نامید دفاع کرد.
این گزارش، به صورت مشخص به عبدالکریم سروش و جریان فکری سکولاریستی وی پرداخته است. سروش هفته گذشته ادعا کرده بود اسلام همیشه سکولار بوده است. رجانیوز ضمن انتشار سابقه شورای روابط خارجی امریکا، در 3 شماره به درج این گزارش می پردازد.
سوابق و اهداف شکل گیری شورای روابط خارجی امریکا
جنگ جهانی اول نقطه عطف تعیین کننده ای در تاریخ سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا بشمار می رود. در این سالها سرمایه داران بزرگ امریکا، به طراحی نظامی برای رهبری جهان پرداختند. بدین لحاظ ایالات متحده و بریتانیای کبیر که تا آن سالها این نقش را دارا بود، درباره نیاز به "سازمانی که بتواند به مطالعه مستمر در امور بین المللی بپردازد" گفت و گوهایی را آغاز کردند. متعاقب این مذاکرات، سازمانی که بعدها "شورای روابط خارجی" نام گرفت در 17 ژوئن 1919 میلادی با حضور نمانیدگان آمریکایی و بریتانیایی رسمیت یافت.
هدف این سازمان عبارت بود از "آگاه نگهداشتن اعضاء خود از موقعیت بین المللی و قادر ساختن آنان به مطالعه رابطه میان سیاستها و منافع خود در چهارچوب یک نظام واحد" که با دو شعبه انگلیسی و امریکایی تحت عناوین "انستیتو- سلطنتی امور بین المللی" و "انستیتو آمریکایی امور بین المللی" فعالیت خود را آغاز و به طور رسمی در سال 1921 میلادی "شرکت شورای روابط خارجی" تأسیس شد.
این تشکیلات بمنظور تعیین مسیر سیاست خارجی آمریکا و نیز جهت دادن به افکار عمومی بین المللی، فعالیت خود را شروع کرد. از دیگر اهداف شورا "برنامه ریزی پیشاپیش به منظور حل مشکلات بلند مدت و پردامنه ای که رو درروی هیئت حاکمه آمریکا قرار داشتند بود."
بررسی مسیر ممتد اهداف و برنامه های اولیه این شورا تاکنون این منتجه را داشته است:
"طراحی یک نظام نوین بین المللی که مشخصه "منافع ملی" ایالات متحده را دربرداشته باشد."
نیویورک تایمز در این زمینه می نویسد:
"اعضای شورا را برخی از پرنفوذترین مردان در دولت، مشاغال اقتصادی، آموزشی و مطبوعاتی تشکیل می دهند. شورای روابط خارجی نزدیک به نیم قرن است که سهمی اساسی در شکل گیزی مفاهیم بنیادی سیاست خارجی آمریکا."
براساس برآوردی که انجام شده، دانشگاه هاروارد دارای سی عضو هیئت علمی است که از این تعداد 12 نفر وابسته به عضو شورا است و در سایر دانشگاه ها از 21 عضو هیئت مدیره دانشگاه بیل، 10 نفر وابسته به این شورا و سه نفر از مدیران شورا می باشند و از 58 نفر هیئت مدیره پرینستون 10 نفر وابسته به شورا می باشند. دانشگاه های "ام. آی. تی کلمبیا، جانز هاپکینز، شیکاگو، وای.ی.کرنل" نیز هرکدام بین 5 تا 8 عضو وابسته به شورا دارند.
در رابطه با نقش بنیادها در این زمینه نیز یکی از نشریات وزارت امور خارجه که گزارشی است درباره 191 مرکز دانشگاهی تحقیقات امور خارجی، نقش کلیدی سه بنیاد را به عنوان دائمی ترین تأمین کنندگان منابع مالی این تحقیقات خاطر نشان می کند:
بنیاد فورد مرکز، دولت فدرال مرکز، بنیاد راکفلر مرکز، شرکت کارنگی مرکز را از نظر مالی تأمین می کنند. در این بین، بنیاد فرود مجموعاً تلاش بیشتری در این خصوص انجام داده است.
"فعالیت بنیاد کارنگی، خصوصاً در رشته تربیت استاد، قابل ذکراست. هرچند سایر بنیادها، خصوصاً بنیاد فرود هم در این زمینه به فعالیت پرداختند."
در این زمینه، "کوشش بنیادهای کارنگی، فرود و راکفلر برای تحمیل نوعی از امپریالیسم فرهنگی بر آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین از سال 1940 امری خودجوش و ناگهانی نبوده است. این تلاش، ریشه در یک سنت دیرینه "انسان دوستی آمریکایی" داشته است.
و اما نقش شورای روابط خارجی در طراحی نظم نوین جهانی، بسیار چشمگیر و اساسی است: "رهبران شورا اعتقاد داشتند که طرحهای جامعی برای نظم نوین جهانی الزامی است. و حتی مهمتر از آن بر این عقیده بودند که چنین کاری دقیقاً از شمار همان وظایفی است که شورا برای انجام آنها بوجود آمده است."
در مورد ارتباط شورای روابط خارجی با وسایل ارتباط جمعی باید گفت از اولین اقدامات شورای روباط خارجی، "انتشار مجله ای که در نظر داشت معتبرترین منبع در زمینه امور خارجی باشد" بود "هدف از انتشار این مجله، همانطور که در یادداشت سردبیر در اولین شماره آن توضیح داده شده (است) "هدایت افکار آمریکاییان" بود.
اگر بخواهیم روزنامه ها و مجلاتی را که به نحوی مرتبط با شورا هستند و از سیاست و برنامه های شورا تغذیه می شوند معرفی کنیم، فهرست مطولی می توان تهیه کرد که "در صدر این لیست، روزنامه نیویورک تایمز قرار دارد که اکثر رهبران آمریکا آنرا می خوانند و تنها روزنامه آمریکایی است که در فهرست "مریل" ازده روزنامه اصلی "برگزیده" در جهان قرار دارد.
روزنامه واشنگتن پست نیز به شورا نزدیک است، اگرچه این نزدیکی به اندازه نیویورک تایمز نیست. "مجله نیوزویک ارتباطات دیگری نیز با شورا داشته است." از دیگر مجلاتی که با شورا مرتبط هستند می توان از مجله تایم، مجله هفتگی اخبار آمریکا و گزارشات جهانی نیز نام برد.
"سه شبکه اصلی رادیو و تلویزیون آمریکا نیز از طریق مدیران خود به شورا وابسته هستند، از این نظر "سی بی اس" از همه به شورا نزدیکتر است."
محتوای "گزارش روابط خارجی آمریکا" در مورد رویکرد "سکولار" در ایران
شورای روابط خارجی آمریکا که حلقه وصل کمپانی های سرمایه داری یهود، رهبران "سیا" و کاخ سفید و اصلی ترین منبع اطلاع رسانی جهت تعیین استراتژی فرهنگی و سیاسی ایالات متحده در سیاست خارجی است، اخیراً به رویکرد، "روشنفکری سکولار" در ایران، عطف توجه نموده و با تأکید بر خط فکری که امثال آقای سروش در محافل مطبوعاتی ایران تعقیب می کنند، گزارشی در این باره تهیه کرده و در اختیار کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا قرار داده است. در ابتدای این گزارش، تأکید می شود که تهیه گزارش حاضر و بررسی برنامه سیاسی مسلمین، با حمایتهای بی دریغ کمپانی فورد امکان پذیر شده است. سپس به بررسی نکاتی می پردازد که در دیدگاه های سیاسی کسانی چون آقای سروش، برای شورای روابط خارجی و هیئت حاکمه آمریکا جالب آمده است:
1) هیچ فهمی از اسلام، قطعی نیست و در واقع، هیچ برداشت قطعی و حتماً درستی از آن وجود ندارد و نمی توان دقیقاً گفت که اسلام در چه موردی چه دیدگاهی دارد و له یا علیه هیچ قرائت و گرایشی نمی توان داوری کرد.
2) هیچ حاکمیتی نباید براساس یک ایدئولوژی رسمی اسلامی حکوکت کند.
3) حقوق بشر (با موازین غربی)، تنها یک معیار سیاسی بنیادین و نیز "دموکراسی"، تنها شکل حکومت است که می تواند از حقوق بشر حفاظت کند، بنحوی که نقش دین هم محفوظ بماند. (به عبارت دیگر، اسلام، حکومت نکند ولی به حیات خود در حاشیه جامعه ادامه دهد)
4) مسئله روحانیت و نقش آن، مورد بازنگری قرار گیرد.
5) فرهنگ ایرانی و غربی، نباید در مقابل با هم دانسته شود بلکه باید تفهیم شود که تفاهم وارتباط دوستانه دائم میان این دو برقرار بوده و این ماه عسل، آثار سودمند و سازنده خواهد داشت. (برخلاف شعارهای ضد آمریکایی و ضد غربی سالهای گذشته در ایران انقلابی).
شورای روابط خارجی آمریکا در مجموع، چنین مواضعی را تصویری مترقی!! از پاسخهای مسلمانان معاصر به نقش "دین در سیاست" تلقی کرده و آن را در برابر ایران کنونی- بعنوان جامعه ای ایستا و عاری از تقابل افکار داخلی- تلقی می کند.
معذلک در پیشگفتار این گزارش، اظهار شادمانی و تعجب شده است که چگونه در نظام روحانیون، فضا برای چنین مناظراتی کاملاً باز است و بیش از هجده سال پس از برپایی جمهوری اسلامی، مباحثات جدی پیرامون موضوعاتی درگرفته که در قلب ایدئولوژی انقلاب وجود داشته است و بعبارت دیگر، ایدئولوژی انقلاب در معرض سئوال و نفی قرار گرفته است.
این گزارش می افزاید:
"امروز در ایران، پیرامون نقش کنونی اسلام در سیاست که مشروعیت مشارکت روحانیت در حکومت را در برمی گیرد، مجادله می کنند. همچنین در مورد ضرورت تکثرگرایی، ارتباط با غرب بحث می کنند و یکی از افراد اصلی این جریان، عبدالکریم سروش است."
شورای روابط خارجی آمریکا اظهار تمایل می کند که آقای سروش را مارتین لوتر و کسی معرفی کند که موضوع نقش روحانیت در زمینه دین و به تبع آن، اقتدار سیاسی را زیر سئوال برده است. این گزارش می نویسد:
"معاون وزیر خارجه آمریکا، سروش را بعنوان یکی از حامیان برجسته اندیشه های جالب در جوامع مسلمان معرفی کرده است که تهدیداتی نیز برای زندگیش ایجاد شده است اما میان گروهی از تکنوکرات ها محبوبیتهایی دارد. او قبلاً درون حکومت بوده و بدین علت توانسته است فشارهایی بر عرصه سیاسی وارد کند و به دو دلیل، بحث برانگیز شده اولاً از تفاوت بین علمای دینی و قدرت دین بحث کرده و ثانیاً از دموکراسی، حقوق بشر و ارتباط با غرب پشتیبانی می کند و گرچه صریحاً منکر نقش اسلام در سیاست نشده ولی گفته است که معیار حکومت کردن، باید حقوق بشر (غربی) باشد و این باعث می شود که گوهر دمکراتیک داشته باشد."
شورای روابط خارجی ادامه می دهد:
"این بحث در مورد نحوه رابطه اسلام با سیاست و سهم کسانی چون سروش در آن، برای ن اظران غربی بسیار مهم است زیرا نشانه ای قابل استناد است بر آنکه نظام سیاس اسلام در حال تحول و بلوغ و مطابقت با شرایط عصری است و این ارزیابی، عمس تصور رایج و فراگیر مسلمانان است که گمان می کنند دستورات سیاسی اسلام از نظر کلی، ثابت و سخت است... اندیشه ای که این رویکرد طرح کرد، بخصوص از این جهت قابل توجه است که بحث پیرامون دکترین حاکم در ایران (ولایت فقیه) را هم شامل می شود یعنی آنچه به اقتدار سیاسی مفسران برجسته مذهبی مشروعیت می داده است."
"این بحث که ایدئولوژی تحمیل شده دینی، مانع تبعیت از علم است وقدرت سیاسی را هم فاسد می کند، در واقع شاخصه های ساختار حاکم در انقلاب ایران را زیر سئوال می برد و چنین مباحثی در اندیشه سیاسی اسلام بسیار اهمیت دارد چرا که ظهور و تفوق دو گرایش تازه سیاسی را نشان می دهد: نخست آنکه (این جریان فرهنگی) در جامعه خود اثر گذاشته بدون آنکه در قالب سنت دینی شکل گرفتهب اشد و ظهور طبقه روشنفکر که آموزشهای جدید (غربی) دیده اند و با علوم غربی ونیز سنتهای اسلامی تا حدودی آشنا هستند، بخشی از یک حرکت فراگیرتر در جهت متلاشی کردن اقتدار دینی می باشد. دیگر اینکه از این پس نباید تنها یک صدا از اسلام سخن گوید بلکه صداهای رقیب و متعددی پدید می آورد و گرچه تنوع آراء و آواها ممکن است تکثر سیاسی- اجتماعی را تضمین نکند اما سهم مهمی در تکامل اندیشه و فرهنگ سیاسی جوامع مسلمان بوجود خواهد آورد. همچنین سروش به حمایت مستقیم "از کثرت گرایی" پرداخته و به آنها عنوان "اسلامی" داده است. تأیید این مفاهیم، زمینه مشترکی برای ارتباط مثبت بین مسلمانان و جوامع غربی فراهم آورد و نادرست بودن این تصور فراگیر که جامعه اسیسی ایران از اندیشه ای یکدست برخوردار است و به طور همیشگی با غرب، دشمن است را ثابت می کند. این اندیشه که سروش یکی از بارزترین نمونه های آن است، این فکر را که "حکومت اسلامی" الزاماً در تضاد با منافع غرب و ارزشهای آن است به مبارزه می طلبد."
بدین ترتیب مقدمه گزارش با امضاء "جیمز بیسکاتوری" و "ریوا ریچموند" به پایان می رسد و گفته می شود که معاون وزیر خارجه آمریکا از پیدایش جریانات فرهنگی از قبیل آنچه سروش تبلیغ کرده است و وی ترجیح می دهد که آن را نواندیشی دینی بنامد، استقبال می کند. متن اصلی گزارش چنین آغاز می شود که جامعه ایران پس از انقلاب برخلاف تصور رایج بین المللی، یک جامعه عاری از ظرفیت انتقاد که با یک دیدگاه واحد و یکپارچه اداره می شود، نیست. بلکه فضا بر روی گفتگوهای حاد، باز است و ایدئولوژی اسلامی انقلابی که حامل مشروعیت حکومت انقلاب و ملاک گفتمان سیاسی حاکم است، در 18 سال گذشته، مورد بحث و نقد روشنفکران ایرانی بوده است. و مباحثی حیاتی چون "نقش دین در سیاست"، "نسبت اسلام با دموکراسی"، "وضع روحانیت"، نوع ارتباطهایی که ایران باید با "غرب" داشته باشد و ...، همواره وجود داشته است.
گزارش سپس به آقای سروش، بعنوان یک نمونه اشاره می کند که ایدئولوژی انقلاب را زیر سئوال برده و هر تلاشی برای ارائه یک "ایدئولوژی اسلامی" رسمی را رد کرده است. زیرا در کشورهای مذهبی نباید دین را تنزل داد و وارد برنامه های سیاسی کرد.
این گزارش می نویسد: "او (سروش) در جهت انکار امکان حکومت کردن یک ایدئولوژی دینی رسمی، عنوان می دارد که حکومت دینی باید دموکراتیک شود. او قویاً از لزوم گفتمان فرهنگی بین ایران و غربیها حمایت می کند. این انتقادها موضوعات حساس و عمیقی را باعث شده است و برای سروش، شنونده های حاضر به قبول و مطیع و نیز مخالفاتی فعال ایجاد کرده است."
گزارش شورای روباط خارجی آمریکا معتقد است که اهمیت انتقادهای وی به نقش سابق او در حکوکت مربوط است. "برخلاف سایر نقادان انقلاب اسلام که غربی و علناً سکولارند، او یک ایرانی مسلمان است... . جامعه ای که در آنها دموکراسی، آزادی بیان و روابط فرهنگی با غرب، ضمانتهای اصلی باشد."
گزارش سپس به طرح چند سئوال می پردازد و می کوشد یک به یک بدانها پاسخ گوید:
وی رشته داروشناسی را در ایران و تاریخ علم را در انگلستان تحصیل کرد و سال 58-57 از انگلستان به ایران بازگشت و بعد از انقلاب، در کمیته انقلاب فرهنگی مقام یافت و در سال 65 به دلیل مخالفتهایی از کمیته بیرون رفت. ارتباط او با چهره های سرشناس حکومت و آشنایی نسبی اش با مسائل اسلامی به او این امکان را داد تا از فرصتی که در اختیار کمتر کسی از روشنفکران ایرانی بوده، بهره برده وافکار خود را طرح کند. گزارش شورای خارجی آمریکا سپس به بحث "قبض و بسط" پرداخته است که: برخلاف اندیشمندان مسلمان که از احیاء اسلام سخن می گفته و می گویند، سروش می گوید که جهان جدید تغییر کرده و نیاز است که فهم بشر از دین تغییر کند و میان دین و فهم دین، تفکیک می کند یعنی دین خودش تغییر نکند (زیرا مسلمانان در باب تغییر خود دین، مقاومت می کنند) ولی فهم بشر از دین، تحت تأثیر علوم غربی جدید تغیرر کند زیرا معرفت دینی هم، بشری (نه الهی) و یکی از شاخه های دانش بشری است پس غیرمقدس، نسبی، متغیر و بشری است. عالمان دینی، این متون را از طریق روشهای مربوط به دستور زبان عربی، استنتاجات منطقی، از فلسفه ارسطو تا هرمنوتیک معاصر توضیح می دهند و معرفت دینی هم تحت تأثیر دیدگاه های علمی تغییر می کند. بنابراین اشکال مختلفی از معرفت دینی وجود دارد و هیچ یک نباید بیه را کنار بزند و باطل بداند.
گزارش شورا سپس اعتراف می کند که گرچه نویسنده قبض و بسط از روشمندی در فهم دین هم سخت گفته است اما در واقع هرگز توضیح نداده است که این روش او چه روشی است. تنها می گوید که این روش، جمعی است:
"اما او این معیار را به تفکیک بیان نمی کند چرا که نگران تشخیص تفسیر "خوبتر" از "بدتر" (فهم درست یا نادرست از دین) نیست بلکه پیش از آن ترجیح می دهد که از روی عواملی که معرفت دینی با هر کیفیتی- درست یا نادرست- از آن شکل گرفته و رشد می نماید، پرده بردارد."
گزارش سپس به نظرات سروش در مورد دین و سیاست، ارتباط با غرب و نقش روحانیت، بعنوان سه نمونه عینی و واضح از مواضع مثبت این رویکرد که مورد توجه سیاستمداران آمریکا باید قرار گیرد، می پردازد.
ادامه دارد...