پریشانی های رامین جهانبگلو از افشاگری های کیهان
عامل جاسوسی آمریکا در پروژه کودتای مخملی، در گفت وگویی با رادیو فردا (ارگان سازمان جاسوسی سیا) برای خود عنوان جدیدی را جعل کرده است و مدعی شد که «من یک شخصیت فرهنگی هستم!» رامین جهانبگلو که به تازگی از هند به کانادا سفر کرده است، پس از یک سال و نیم سکوت، گفت که قصد دارد اهداف پیشین خود را پیگیری کند و نقشی فعال میان ایران و غرب ایفا نماید.
جهانبگلو که به اتهام مشارکت در طرح کودتایی موسوم به انقلاب مخملی، در اردیبهشت 1385 به مدت 127 روز بازداشت شد، در این گفت وگو، تنها دلیل پیگرد قضایی اش را داشتن گذرنامه کانادایی برشمرد و مدعی شد که به سبب داشتن تابعیت کانادا، مسئولان قضایی ایرانی به او اتهام جاسوسی زده اند!
ادعای این عامل اطلاعاتی سازمان جاسوسی سیا پیرامون اتهاماتش در حالی است که او یک ماه پیش در مصاحبه ای با روزنامه نیویورک تایمز گفته بود که محتوای اعترافاتش را قبول دارد و پذیرفت که برای تغییر نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران، تلاش می کرده است.
تحلیلگران سیاسی تناقض گویی های رامین جهانبگلو را در یک ماه گذشته به سبب افشاگری های روزنامه کیهان می دانند. کیهان در یک ماه گذشته، پاورقی نیمه پنهان (صفحه 8) خود را تحت عنوان «شوالیه های ناتوی فرهنگی» به بازخوانی عملکرد جهانبگلو، اصلاح طلبان و رسانه ها در اجرای طرح کودتای موسوم به انقلاب مخملی و پروژه ناتوی فرهنگی اختصاص داده است. افشای رابطه این مامور کودتای مخملی با اصلاح طلبان داخل ایران در پاورقی «شوالیه های ناتوی فرهنگی»، سبب گشته تا جهانبگلو به سرگشتگی های متفاوت و تناقضات متعدد بیفتد، چرا که او انتظار انتشار اخبار و تحلیل هایی دقیق از کیفیت و کمیت فعالیت هایش را نداشته است.
جهانبگلو چندی پیش پس از پایان دوره بورسیه اش در دانشگاهی هندی، دهلی را به مقصد تورنتو ترک کرد و بنا دارد تا همسر و دخترش را نیز از ایران به کانادا ببرد. وی که اکنون در دپارتمان علوم سیاسی دانشگاه شهر تورنتو به تدریس مشغول است، در شهریور سال 1385 با قرار تامین کیفری (وثیقه) از زندان آزاد شد و براساس رویه قضایی، دادگاه رسیدگی به اتهامات سنگین این عامل کودتای مخملی آمریکا در ایران برگزار خواهد شد.
گفتنی است که کتاب «شوالیه های ناتوی فرهنگی» ابتدای این هفته از سوی انتشارات کیهان، در 368 صفحه و با قیمت 3200 تومان منتشر شده است.
نقش جهانبگلو در طرح کاندولیزا رایس برای «لهستانیزه کردن ایران»
از دی ماه 1365 تا چهاردهم آبان ماه 1376 که سر آیزایا برلین مرد، در خانه اش به روی رامین گشوده ماند و شاید بتوان مدعی شد که جهانبگلو، این اندیشه سیاه را که «ارزش های مطلق در تاریخ وجود ندارد» و زندگی چیزی نیست جز «زجر آنان که کوشیده اند اعتقاد به حقایق غایی و مطلق را نپذیرند»، از این فیلسوف ملحد به ارث برد. رامین در دهه جنگ نرم (1376-1386)، کوشید تا آن «میراث شوم» در ایران زنده کند و خیال کرد که با این فلسفه سیاه می تواند ریشه مذهب و سنت ایرانیان را، از جا بکند.
به سخنان رامین جهانبگلو در سمینار پاسداشت آیزایا برلین، یک روز پیش از انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران، نگاه کنید تا رگه های مبارزه با امیدهای آخرت شناسی، انکار مدینه فاضله و منجی آخرالزمان را بیابید. او، در روزهای به پا شدن دوباره شور اسلامی در ایران، به مخاطبان خود می گوید که از ته تاریخ هوای تازه ای نمی آید و تاریخ پویا نیست. پیام سخنان رامین، یک روز پیش از نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، این بود که هیچ تفکر ایده آل و عملیات انقلابی ای نمی تواند نظم موجود در تمدن سکولار غرب را به هم بریزد و مستضعفان دنیا باید به همین سرنوشت محتوم خود، دلخوش باشند و بعد، خیلی محترمانه از مردم می خواهد که از آخرت و امید به آن، پشتیبانی های مبتذل نکنند و مبارزه با این تعصب ها و جهالت ها را از برلین بیاموزند:
به عقیده من، آیزایا برلین متفکر بحران است. او، روش هایی برای مبارزه و نقد تفکر ایده آلی، عملیات انقلابی، امیدهای آخرت شناسی و پشتیبانی های مبتذل، که این روزها مشاهده می شود، به ما می آموزد. او صراحتاً تعصب، خرافات، ستم و البته جهل را مورد انتقاد قرار می دهد.1
جهانبگلو، پس از پیشنهاد روش مبارزه با اعتقادات آخرالزمانی مسلمانان، از لیبرالیسم به عنوان الگوی مطلوبی که در تقابل با این تفکرات خرافی و ساده لوحانه است، یاد می کند:
تکثرگرایی برلین، با هدف قطع ارتباط لیبرالیسم از اعتقادات ساده لوحانه به پیشرفت و کمال پذیری بشر است، چرا که متفکران دیگری هستند که معتقدند لیبرالیسم با اعتقاد به پیشرفت و کمال پذیری انسان ارتباطی نزدیک دارد.2
بیـش از همه، نظریه پردازان حزب کارگزاران ایـران و حزب مشارکت ایـران در پی بومی سازی لیبرالیسم غربی بودند. آن ها برد کاندیدای خود را در انتخابات حتمی می دیدند و براساس یک برنامه از پیش تعیین شده، ایگناتی یف و جهانبگلو را روز ششم تیرماه به مجتمع مطبوعات تخصصی کشور در حوالی ونک پارک، دعوت کردند تا از سرشت لیبرالیسم و راهکار های استقرار آن در جمهوری اسلامی بپرسند. نویسنده نیویورک تایمز هم البته، آب پاکی را روی دست همه ریحت:
در لیبرالیسم هیچ کس نمی تواند بگوید حقیقت نهایی را می داند. برای رعایت حقوق بشر، سیستم حکومتی باید چیزی شبیه به لیبرال دموکراسی باشد. لیبرالیسم بومی در ایران با سیستم جمهوری اسلامی ممکن نیست. شاید در جمهوری ای با مردان مذهبی ممکن باشد، ولی نه با جمهوری اسلامی.
با این همه کوشش برای ساخت انسان ناتویست، نه معماران فروپاشی اروپای شرقی توانستند با گزاره های پیشنهادی خود، سرنوشت انتخاب تعالی خواهانه این ملت را دگرگون کنند و نه جهانبگلو که شاگرد «متفکر بحران» بود، توانست راهی برای لیبرال دموکرات های مثلا مسلمان بگشاید. انتخابات ریاست جمهوری ایران، ایدئولوژی ناتویسم و روش های گسترش آن را به انزوا کشاند، اما روشنفکران ناتویست، با گذر از شوک و بهت انتخابات، دوباره راه شکست را رفتند. برای تماشای این شکست دوباره، یک نما از انقلاب مخملی را در فصل بعد ببینید.
فصل چهارم
یک نما از انقلاب مخملی
جنبش همبستگی لهستان، الگویی برای درگیری های سیاسی موفق علیه کمونیسم ارائه کرد و مدلی برای ایجاد انقلاب مخملی شد. تجربه همبستگی به ما آموخت که تلاش جمعی، نیروی فوق العاده ای دارد. جنبش ، به ما نحوه مقابله بدون خشونت را نشان می دهد.
سفیر لهستان، سخنرانی در خانه هنرمندان ایران
استراتژی فروپاشی از درون
روز 26 بهمن 1384، کاندولیزا رایس به ساختمان کنگره ایالات متحده آمریکا رفت و درخواستی مبنی بر افزایش بودجه 75 میلیون دلاری انقلاب مخملی ایران، با هدف حمایت بیشتر از فعالیت های اپوزیسیون سیاسی داخل کشور ارائه کرد. او در سخنرانی آن روز خود، خواستار توجه ایرانیان به شیوه عمل سیاسی جنبش همبستگی لهستان شد؛ جنبشی که لهستان کمونیستی را از میان برداشت، اما کشورش را زیر چتر واشنگتن برد.
وزیر امور خارجه آمریکا آن روز، پیش از آن که سند اقتصادی بودجه انقلاب مخملی در ایران را به اعضاء کنگره ارائه کند، الگوی گذار به دموکراسی در لهستان را، مطلوب ترین گزاره برای تغییرات در ساختار جمهوری اسلامی خواند و خطاب به مردم ایران گفت:
در لهـستان، اتحادیـه های کارگـری و مــردم در جنبـش همبستگی متـحد شـدند وسال هاست که دموکراسی را به دست آوردند. در واقع، هنگامی که مردم خود را سازماندهی نموده و به واقع متحد شوند، امکان دستیابی به تغییرات مورد درخواست وجود خواهد داشت، و ما بر آن باور هستیم که مردم ایران لیاقت این تغییرات را دارند.3
چهار روز پس از انتشار طرح رایس برای لهستانیزه کردن ایران، دفتر ویژه ایران در طبقه دوم وزارت امور خارجه آمریکا، با حمایت و دعای خانم وزیر، آغاز به کار کرد؛ اتاقی که دو پرچم از ایران و آمریکا و قابی مینیاتوری، که اثری از هنر سنتی ایرانیان است، در آن دیده می شود. ریاست این دفتر به الیزابت چنی، دستیار ویژه وزیر خارجه در امور خاور نزدیک، سپرده شد و دیوید دنهی، سرباز کهنه کار برنامه های ایجاد دموکراسی در اروپای شرقی وآسیای مرکزی، رهبری در سایه عملیات جنگ نرم در ایران را، برعهده گرفت.4
تنها یک هفته پس از گشوده شدن این دفتر ویژه، برای کشف پیچیدگی های جمهوری اسلامی ایران، بخش آموزشی آن در کنسولگری آمریکا در دبی، که برجی متعلق به دهه های هفتاد قرن بیستم است، افتتاح گشت و رامین احمدی،5 به عنوان کارشناس ارشد آن مشغول به کار شد. او که مأمور ارشد مؤسسه بین المللی رویارویی های غیر خشن و مرکز جمع آوری اسناد حقوق بشر ایران است، روزهای پایانی سال 1384، در گفت وگو با نشریه معروف فیگارو، از پروژه ای پرده برداشت که ناخواسته، هدف کوشش های جهانبگلو را فاش ساخت:
از امروز تا شش سال آینده، برگزاری مرتب کنفرانس هایی جدا از دیگر سازمان ها، به لطف سازمان غیردولتی رویارویی های غیرخشن، در دستور کار ما است. این سمینارها مواردی مانند گاندی در هند، مارتین لوتر کینگ در آمریکا و جنبش همبستگی در لهستان را مورد مطالعه قرار می دهند.6
تا هنگام انتشار این گزارش ویژه در فیگارو، جهانبگلو کتاب هایی چون گاندی و ریشه های فلسفی عدم خشونت را توسط نشر نی در ایران، منتشر کرد و در اردیبهشت 1384، پس از گردآوردن رهبران جنبش همبستگی لهستان و معماران فروپاشی اروپای شرقی در ایران، در اندیشه تأسیس جنبش ضد ایدئولوژیک برای همبستگی ایران بود. شاید تا وقتی که یک سرویس اصلی ارتباطات استراتژیک در وزارت امور خارجه ایالات متحده، گزارشی از سخنان کارل گرشمن در ضیافت نهار ساختمان مرکزی سیاستمداران و سفرای بازنشسته آمریکایی، موسوم به DACOR را برای پژوهشگران مسائل امنیتی منتشر نکرده بود، هنوز استراتژی بزرگ بنیاد اعانه ملی برای دموکراسی ( NED )، برای براندازی نرم جمهوری اسلامی ایران، در هاله ای از ابهام قرار داشت.
پانوشتها:
1. جهانبگلو، رامین. مفاهیم کلیدی در اندیشه برلین. سایت خانه هنرمندان ایران، 14 تیرماه 1384، از:
http:..wwwiranaocom.newsphp?id=1609
2. پیشین.
3. منصوری، محمد. «سازمان های غیردولتی ایران در مواجهه با مخاطرات داخلی و خارجی.« هفته نامه واشنگتن پریزم، 5 آبان ماه 1385.
4. عظیمی، نگار. «واقعیت های سخت قدرت نرم». روزنامه نیویورک تایمز، 3 تیرماه 1386، بازیابی شده از:
http:..wwwirandarjahannet.spipphp?article185
5. رامین احمدی، زاده شهرستان بردسیر از توابع کرمان و فرزند یکی از قضات دادگستری رژیم ستمشاهی است که پس از انقلاب اسلامی ایران از قوه قضائیه پاکسازی شد. پس از اخذ دیپلم متوسطه، در سال 1360 به ایالات متحده رفت و اکنون مقیم ایالت کنتیکت است. فعالیت های سیاسی و رسانه ای وی علیه جمهوری اسلامی ایران، اگرچه در دهه 1370 در بنیاد پر متمرکز بود، اما با پیروزی محمد خاتمی در دوم خرداد 1376، احمدی همکاری خود را با روزنامه های زنجیره ای آغاز کرد و نویسنده روزنامه صبح امروز، به صاحب امتیازی سعید حجاریان (مشاور وقت رئیس جمهور) بود. در فروردین سال ????، احمدی به همراه رؤیا حکاکیان، همسر صهیونیست اش، مرکز جمع آوری اسناد حقوق بشر ایران را تأسیس کرد. با تصویب بودجه 75 میلیون دلاری ایالات متحده برای براندازی نظام جمهوری اسلامی، او یکی از نخستین گزینه هایی بود که به طبقه دوم وزارت خارجه آمریکا و دفتر کار الیزابت چنی (دختر معاون رئیس جمهور آمریکا) راه یافت. احمدی با مأموریت از دفتر ویژه ایران، ابتدا مرکز جمع آوری اسناد حقوق بشر را به پروژه براندازی آمریکایی گره زد و کوشید تا با دعوت از چهره هایی مانند مهرانگیز کار، محسن سازگارا، اکبر عطری و... یک کمپین حقوقی علیه ایران را سازمان دهی کند. از سال 1383، پیش از تأسیس شعبه دفتر ویژه وزارت امور خارجه آمریکا در امارات، او بر اساس پروژه پیتر اکرمن در مؤسسه رویارویی های غیرخشن و با همکاری اصلاح طلبان داخل کشور، کارگاه های آموزشی مبارزات غیر خشونت آمیز و نافرمانی مدنی را به صورت مخفیانه در دبی سازمان دهی کرد که علی افصحی (روحانی نمای خلع لباس شده) و خانواده عمادالدین باقی از جمله شرکت کنندگان در این کارگاهها بودند. زمستان 1385 فاش شد که این پروژه محصول مشترک دفتر ویژه ایران در وزارت امور خارجه آمریکا، خانه آزادی در سازمان جاسوسی سیا و مؤسسه رویارویی های غیرخشن بوده است و پیتر اکرمن، نظریه پرداز برجسته سازمان جاسوسی سیا، به رامین احمدی در دبی مأموریت داده است که سمینارهای مخفیانه ای را برای جستجوی الگوها و تکنیک های براندازی نظام سیاسی ایران برگزار کند. نوشته های او که نسخه ای کپی شده از استراتژی های جین شارپ و رابرت ل.هلوی برای فروپاشی حکومت های ناسازگار با آمریکا است، در اینترنشنال هرالد تریبون و سایت های اینترنتی گذار، ایرانیان و گویانیوز منتشر می شود. سال 1385 رامین احمدی به همراه رؤیا حکاکیان، فیلم آخرین گروگان را ساخت که در آن از زندگی و حرفه جاسوسی عباس امیرانتظام ستایش شده است. وی اکنون استادیار بالینی در دانشگاه ییل است و همسرش نیز عضو شورای روابط خارجی آمریکا می باشد. فعالیت های پزشکی و بهداشتی احمدی، پوششی برای مأموریت های جاسوسی اوست. او از سال 1377، در مرکز گریفین برای بهداشت و حقوق بشر، چندین پروژه را با موضوع پوششی حقوق بشر و بهداشت در تیمور شرقی، نیکارگوئه، اوگاندا، گویان، سریلانکا، و پاکستان هدایت و اجرا کرده است. در تیمور شرقی، به عنوان مشاور با خوزه رامز هورتا، برنده جایزه نوبل، همکاری کرده و یک درمانگاه را در دیلی در تیمور شرقی، ایجاد کرده است. ناظران امنیتی این فعالیت های را بر اساس دکترین عمل اجتماعی بنیادهای صهیونیستی ای چون جامعه باز (جرج سوروس) ارزیابی می کنند که اغلب در پوشش بنگاههای خیریه و بهداشتی، می کوشند شریان های حیاتی جوامع ضعیف را به دست گیرند و آنان را در سیاست های نئواستعماری ایالات متحده هضم کنند. در سال 1379، رامین احمدی نماینده پزشکان حقوق بشر در خلال جنگ در چچن بود و نتایج تحقیقات و جمع آوری اسناد درباره نقض حقوق بشر از سوی روسیه را در کتابی با عنوان «قساوت بی پایان: جنایات جنگی در چچن» تدوین کرد.
6. «نظارت آمریکا بر ایران از طریق دبی»، روزنامه فیگارو، 3 بهمن ماه 1385، بازیابی شده از:
www roozonline Com. archives. 2007. 01. post_908php