در ضمن من كه گفتم ساده زندگي كردن و شعر دادن كه من به فكر مردم هستم فايده نداره
مردم به عمل نگاه ميكنن
اگه ساده زيستي باشه كه پدر بزرگ من از احمدي نژاد ساده تر زندگي ميكنه پس يعني ميتونه رئيس جمهور بشه؟
اصلا جوابت قانع كننده نبود يعني اين همه گروني همش شايعه
فكز كنم كه اصلا بازار نمي ري كه خريد كني
ژاپن بعد از جنگ جهاني رو به مراتب وضعش از ما بد تر بود
آلمان بعد از جنگ جهاني حتي متفقين ريل هاي آلمان رو به عنوان خسارت جنگ از آلمان بردن
كره جنوبي 30 ساله پيش از شهر درجه چندم ايران بد تر بود
10سال پيش تورم تو تركيه 90 درصد بود الان 8 درصد
بعدش تو اين 30 سال انقلاب هيچ دولتي به فكر خدمت نبوده
تمام فكر و سياست ايران بعد از انقلاب ساختن فلسطين و ابنان بوده حالا هم كه ونزوئلا و اكوادر هم اومدن جزش
اولين و آخرين فكر مقامات ايراني اين بوده كه فكر ميكنن رهبر مسلمانان جهان هستن
گوچه فرنگي رو كه گفت بياين محله ما بخرين
وجدانا وضع مردم ما بهتره يا مردم سويس يا ژاپن؟
رئيس جمهور اونا مردمي تره يا رئيس جمهور ما
رئيس جمهور اونا ساده زندگي ميكنه يا رئيس جمهور ما اونا تو رفاه هستن يا ما؟
ساده زيستن ادعا كردن كه به فكر مردم هستن ملاك نيست
اين كه تو هتل نمي خابه يا ناهار نون و پنير ميخوره ملاك نيست اين كه نماز شب ميخونه ملاك نيسه
اين كه هر دقيقه ميگه من ميخام اسم مافيا رو بگم به دنبال عدالت هستم بدرد مردم نميخوره مردم تورم رو نگاه مي كنن رفاه اجتماعي رو نگاه مي كنن
روز نكبت روزي بود كه احمدي نژاد رو تو دانشگاه كلميبا محاكمه كردن بهش گفتن ديكتاتور كوتوله
روزي بود كه به شام اجلاس دعوتش نكردن روزي كه شهر رك سياه پوش شد روزي كه خونه گرون شد
روزي كه برنج گرون شد
اجاره مسكن گرون شد
روزي كه تو دنيا به مت ميگن تروريست
هيچ كشوري به ما ويزا نميده
هيچ كشوري حاظر نيست با ما فوتبال بازي كنه
روزي كه مردم فقير تر شدن
روزي كه تو انتخابات كمتر شركت مي كنن
بازم بگم ؟
اين روزها جناب آقاي احمدينژاد بر حجم سخنرانيها و اظهارنظرهاي خود افزوده است. تقريبا كمتر روزي است كه خبر يا نقل قولي از رئيسجمهور در رسانهها انعكاس نيابد. البته متاسفانه بايد اذعان كرد كه رابطه مستقيمي ميان حجم اظهارنظرها و سخنان تعجببرانگيز ايشان وجود دارد. يعني كمتر خبري از ايشان نقل ميشود كه آميخته با ادعاهاي عجيب و سياسيكاري نباشد. اين در حالي است كه جناب احمدينژاد و همفكرانشان همواره دولتهاي گذشته يا رقباي سياسي خود را به راه انداختن دعواهاي سياسي و بيتوجهي به گرهگشايي از كار و معيشت مردم متهم ميكردند و اتفاقا با همين شعار هم به قدرت رسيدند. اما آنچه اكنون در رفتار و گفتار دولت مشاهده ميشود در تضاد آشكار با همه آن شعارها و وعدهها است. پافشاري براي سياسي جلوه دادن همه كاستيها و سوءمديريتها و راندن منتقدان به چوب سياسيكاري، اين روزها به تنها پاسخ دولت براي توجيه نابسامانيها تبديل شده است. از اين زاويه بيگمان دولت نهم را ميتوان بهرغم تمام ادعاهايش سياسي كارترين دولت پس از انقلاب توصيف كرد. فقط كافي است به سخنان رئيس و اعضاي دولت دقت كنيد تا تقلاي ويژه آنها را در دوختن جامه سياسيكاري بر تن مسائل مبتلابه كشور نظاره كنيد. مثلا ناتواني در تأمين سوخت زمستاني را به ارتباط حسنه مخالفان سياسي دولت با تركمنستان و سفارش آنها براي ضربه زدن به دولت نهم ربط ميدهند؛ رشد لجامگسيخته تورم به كارشكني باندها و مافياي قدرت ارتباط مييابد؛ افزايش كمرشكن قيمت مسكن در شيطنت يك بانك خصوصي كه مخالف سياستهاي دولت است خلاصه ميشود؛ دستاندازهاي سياست خارجي به نشست و برخاست مخالفان فكري دولت با ديپلماتهاي خارجي پيوند ميخورد؛ اعتراض به لغزش اخلاقي يا به تعبير دستگاه قضايي ارتباط ناصحيح فلان مقام آموزش عالي به جريانسازي سياسي تعبير ميشود؛ مخالفت كارشناسان شهرداري تهران با منوريل يعني همان پروژه مورد علاقه جناب رئيسجمهور به اختلافات سياسي منتهي ميشود و...البته ابواب جمعي آقايان در دستگاههاي دولتي هم آنقدر در مرام و مسلك مديران بالا دستي ذوب شدهاند كه هنگام جوابيهنويسي براي رسانههاي منتقد، گريز به دعواهاي سياسي، برايشان شرط واجب باشد. مثلاً رسانهاي از وضعيت صنعت يا سخنان غيرمنطقي و اغراقآميز فلان مدير ورزشي انتقاد ميكند، پاسخ ميدهند كه شما شكستخوردگان سياسي قصد تخريب چهره دولت خدمتگذار را داريد كه به تنهايي و آن هم فقط در طول سه سال در عرصه رشد و آباداني كشور معجزه كرده و شما از فرط حسادت غمباد گرفتهايد!هنگامي هم كه عده و عدّه داخليها براي آنكه به عنوان مسببان ناكاميهاي دولت معرفي شوند كفاف نميدهد پاي خارجيها به ميان ميآيد. مثلاً اگر تا ديروز ميگفتند اعمال محدوديتهاي خارجي هيچ تأثيري بر اوضاع و احوال كشور ندارد اكنون براي توجيه شرايط نابسامان اقتصادي از تأثير كارشكنيهاي خارجي هم سخن ميگويند و گاه چنان وانمود ميكنند كه گويي عالم و آدم كار و زندگي خويش را رها كرده و به دنبال زمينگير كردن دولت نهم هستند. متأسفانه استراتژي دولت نهم براي دست و پا كردن يك دشمن سياسي گاه چنان در سخنرانيها و مواضع مقامهاي دولت پررنگ ميشود كه به نظر ميآيد در نگاه آنها مخاطب، موجودي فاقد درك و تحليل بوده كه محكوم است هر چه دولتمردان ميگويند بيهيچ ترديدي باور كند. اگر چنين نبود شايد اين ادعا كه آمريكاييها قصد ربودن جناب احمدينژاد را داشتند به ناگاه پس از چند ماه آن هم از جانب شخص رئيسجمهور مطرح نميشد
اما آنچه اكنون در رفتار و گفتار دولت مشاهده ميشود در تضاد آشكار با همه آن شعارها و وعدهها است. پافشاري براي سياسي جلوه دادن همه كاستيها و سوءمديريتها و راندن منتقدان به چوب سياسيكاري، اين روزها به تنها پاسخ دولت براي توجيه نابسامانيها تبديل شده است. از اين زاويه بيگمان دولت نهم را ميتوان بهرغم تمام ادعاهايش سياسي كارترين دولت پس از انقلاب توصيف كرد. فقط كافي است به سخنان رئيس و اعضاي دولت دقت كنيد تا تقلاي ويژه آنها را در دوختن جامه سياسيكاري بر تن مسائل مبتلابه كشور نظاره كنيد. مثلا ناتواني در تأمين سوخت زمستاني را به ارتباط حسنه مخالفان سياسي دولت با تركمنستان و سفارش آنها براي ضربه زدن به دولت نهم ربط ميدهند؛ رشد لجامگسيخته تورم به كارشكني باندها و مافياي قدرت ارتباط مييابد؛ افزايش كمرشكن قيمت مسكن در شيطنت يك بانك خصوصي كه مخالف سياستهاي دولت است خلاصه ميشود؛ دستاندازهاي سياست خارجي به نشست و برخاست مخالفان فكري دولت با ديپلماتهاي خارجي پيوند ميخورد؛ اعتراض به لغزش اخلاقي يا به تعبير دستگاه قضايي ارتباط ناصحيح فلان مقام آموزش عالي به جريانسازي سياسي تعبير ميشود؛ مخالفت كارشناسان شهرداري تهران با منوريل يعني همان پروژه مورد علاقه جناب رئيسجمهور به اختلافات سياسي منتهي ميشود و...البته ابواب جمعي آقايان در دستگاههاي دولتي هم آنقدر در مرام و مسلك مديران بالا دستي ذوب شدهاند كه هنگام جوابيهنويسي براي رسانههاي منتقد، گريز به دعواهاي سياسي، برايشان شرط واجب باشد. مثلاً رسانهاي از وضعيت صنعت يا سخنان غيرمنطقي و اغراقآميز فلان مدير ورزشي انتقاد ميكند، پاسخ ميدهند كه شما شكستخوردگان سياسي قصد تخريب چهره دولت خدمتگذار را داريد كه به تنهايي و آن هم فقط در طول سه سال در عرصه رشد و آباداني كشور معجزه كرده و شما از فرط حسادت غمباد گرفتهايد!هنگامي هم كه عده و عدّه داخليها براي آنكه به عنوان مسببان ناكاميهاي دولت معرفي شوند كفاف نميدهد پاي خارجيها به ميان ميآيد.
مثلاً اگر تا ديروز ميگفتند اعمال محدوديتهاي خارجي هيچ تأثيري بر اوضاع و احوال كشور ندارد اكنون براي توجيه شرايط نابسامان اقتصادي از تأثير كارشكنيهاي خارجي هم سخن ميگويند و گاه چنان وانمود ميكنند كه گويي عالم و آدم كار و زندگي خويش را رها كرده و به دنبال زمينگير كردن دولت نهم هستند. متأسفانه استراتژي دولت نهم براي دست و پا كردن يك دشمن سياسي گاه چنان در سخنرانيها و مواضع مقامهاي دولت پررنگ ميشود كه به نظر ميآيد در نگاه آنها مخاطب، موجودي فاقد درك و تحليل بوده كه محكوم است هر چه دولتمردان ميگويند بيهيچ ترديدي باور كند. اگر چنين نبود شايد اين ادعا كه آمريكاييها قصد ربودن جناب احمدينژاد را داشتند به ناگاه پس از چند ماه آن هم از جانب شخص رئيسجمهور مطرح نميشد
خدا كنه كه تورم كنترل بشه و كم بشه
خدا كنه كه گراني ريشه كن بشه